خلاصه ماشینی:
"خانم مذکور هر هفته یکبار بحال مرگ افتاده و قلبش از کار میافتد و آثار مردن در او ظهور میکند بطوریکه طبیب میآید او را مرده تصور میکند ولی عجب اینجاست که دو ساعت بعد دوباره آثار زندگانی در او آشکار میشود از جا برمیخیزد و مثل همه مردم بکارهای خود میپردازد.
پس از سه سال که بدینحال بود چشم او نیز کور شد سپس گوش او کر گردید و پس از آن دو پایش شل شد بطوریکه نمتوانست حرکت کند و مثل مرده در گوشهء افتاده بود.
پس از دو سال پایش نیز خوب شد و برای اولین دفعه پس از چند سال از جای خود برخاست و بکار و حرکت پرداخت ولی عجب اینجا بود که در این موقع میل بغذا نداشت و نمیتوانست چیزی بخورد و در ظرف چندین سال هیچ چیز جز گوشت قربانی نخورد.
چندین سال است که اینکار تکرار شده و همه هفته این وضعیت برای خانم تبریزا پیش میآید."