خلاصه ماشینی:
"فریادنامه کمتر بلا بود بجهان چون بلای سیل یا رب مباد هیچ کسی مبتلای سیل بیداد سیل خانه ما را بآب داد این داد را مگر بستاند خدای سیل ورزمان که داشت زخلد برین نشان ویرانه گشت در اثر ابتلای سیل سیلی مهیب آمد و تا آسمان رسید فریاد بینوائی خلق از جفای سیل کاخی که جای راحت ما بود سالها در ظرف چند ثانیه گردید جای سیل مردند عدهء همه در زیر لای و گل گشتند اینگروه بیک شب فدای سیل بیگانه شد زاسب و خر و گاو و گوسفند هر کس که گشت در ده ما آشنای سیل از فرش و ظروف و غله بهر خانه هرچه بود بر باد شد ز حادثه غم فزای سیل ز ینجا قدم بشهر نهاوند اگر نهی آگاه خوب میشوی از کارهای سیل بالجمله آنچه بنشن و آذوقه داشتیم گردید صرف مطبخ دولتسرای سیل بلعید هرچه بود در انبار خواربار یاللعجب ز معده پر اشتهای سیل جز آه و ناله هیچ نماند از برای ما تاش ارمغان دهد که بریم از برای سیل ما را نبود خوی تکدی ولی شدیم از جوی روزگار سراسر گدای سیل ای خسرو زمانه و ای جانشین جم زآورزمان دریغ مفرما دوای سیل یک گوشه چشم بازکنی گر بسوی ما سدی نهند دولتیان پیش پای سیل سدی سدید تا پس از این چاکران شه ایمن ز بند از خطر اژدهای سیل دیگرنه سینه چاک شود از نهیب رعد دیگرنه زهره آب شود از صدای سیل شاها قسم بجان ولیعهد کامکار ما را رها کن از ستم جان گزای سیل ای سایه خدای بفریاد ما رس مپسند تا شویم بکلی فنای سیل گر قهرمان شکایت ایام عرضه کرد عذرش بنه که سخت شده بینوای سیل"