چکیده:
اندیشهیسیاسی به هرگونه روایت اندیشمندانه از امر سیاسی قطع نظر از آن که بر چه بنیادی استوار باشد، اطلاق میگردد. اندیشهیسیاسی با طلیعهی زندگی بشر آغاز میشود اما در هر دوره متناسب با سطح پیشرفت فرهنگ به گونههای متفاوت بروز میکند و هدف آن حفظ بقای انسان و جامعه است. اندیشهی سیاسی به صورت الگوهای رفتاری در جامعه نمودار میشود و در ادبیاتسیاسی، کلامسیاسی، فلسفه-یسیاسی، هنرسیاسی و... جلوه مییابد.
تمدّن بینالنهرین، غنیترین تمدّن شرق باستان است. از این تمدّن آثار باستانی فراوانی برجای ماندهاست، این آثار در حوزهی هنرسیاسی قرار دارند. دادههای باستانیِ تمدّن بینالنهرین حاکی از شکلگیری دولت و فعالیّتهای مبنی بر وجود اندیشهیسیاسی از حدود هزارهی سوم پیشازمیلاد میباشد؛ این در حالی است که بسیاری مهد اندیشهیسیاسی را یونانباستان میپندارند؛ زیرا در آثار برجای مانده از تمدّن بینالنهرین به طور غیرمستقیم به مقولات سیاسی، بهویژه نظام ساختار سیاسی توجه شدهاست. این توجّه غیرمستقیم به دلیل اندیشه و جهانبینی خاص حاکم در این جوامع است که در چارچوب آن وجود جامعهی سیاسی از بدیهیات تلقی میگردد. در این مقاله سعی بر آن است تا به استناد دادههای باستانشناسی و دانش اسطورهشناسی، از رهگذر روش تحلیلمحتوا و تاریخی، چگونگی تئوریزهشدن اندیشهیسیاسی بینالنهرین باستان در دورهی آغازشهرنشینی و ایجاد پایههای اصلی آن در دوره سومر و اکّد بررسی گردد. بنیادهای اندیشهیسیاسی بینالنهرین بعدها مورد بهرهبرداری سلسله سوم اور، بابل قدیم و آشور قرار گرفت. با توجّه به اینکه فرهنگ بینالنهرین تأثیر گسترده و پایداری بر مناطق همجوار داشت، میتوان با شناخت فرآیند تئوریزهشدن اندیشهیسیاسی این سرزمین و بنیادهای اصلیاش، تأثیرات آن را بر مناطق پیرامونی، نظیر ایران پیگیری نمود.