چکیده:
منطقه زاگرس مرکزی، با درهها و دشتهای میانکوهی، یک مسیر ارتباطی مهم را به وجود آورده که از طریق آن نواحی مرکزی فلات ایران به منطقه بینالنهرین متصل میشود. در این محدوده، دشتهای بزرگی چون ماهیدشت، اسلامآباد، کرمانشاه، بیستون، کنگاور، اسدآباد، خاوه، هرسین، بروجرد، الشتر، سنقر، صحنه و... واقع شدهاند که یک منطقه فرهنگی بزرگ را در غرب ایران تشکیل دادهاند. به زعم اکثر باستانشناسان، این منطقه از کانونهای اصلی تحولات فرهنگی جوامع انسانی از دوران پارینهسنگی تا دوران تاریخی به شمار میآید. با توجه به حجم زیاد انباشتهای باستانشناسی دورههای نوسنگی، مس-سنگ، مفرغ و آهن در منطقه و اتفاق نظر برخی از باستانشناسان مبنی بر ساخت اولین نمونههای سفالی در آن که در قلمرو فلات ایران کانون اصلی است، به نظر میرسد که جوامع باستانی ساکن در آن به صورت تدریجی، درونزا و بدون تأثیرپذیری از مناطق دیگر، تحولات فرهنگی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتهاند. اما شواهد باستانشناسی، به خصوص از دوره مس-سنگ به بعد، گویای تأثیر فرهنگهایی از مناطق همجوار در این منطقه است. گسترش فرهنگهای سفالی دالما، عبید، یانیک و اوروک در این محدوده فرهنگی از جمله نمونههای بارز این شواهد هستند. مقاله پیش رو قصد دارد تا با یک رهیافت مقایسهای، به بررسی سنت سفالی دالما در دو منطقه بینالنهرین و زاگرس مرکزی بپردازد. سوال اصلی این پژوهش بر این اصل استوار شده تا عامل اصلی گسترش این فرهنگ رایج در منطقه زاگرس مرکزی را شناسایی کند. لذا برای دستیابی به شناسایی این عامل، حوزه گسترش این فرهنگ در منطقه مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد تا میزان فعل و انفعالات موجود در آن را مشخص نماید. براساس مطالعات انجام شده به نظر میرسد که هریک از این مناطق به صورت متقابل در یکدیگر تاثیر گذاشتهاند، هر چند تنوع فرهنگی محلی هر ناحیه را نیز نباید نادیده گرفت.