چکیده:
موضوع این مقاله مطالعه تطبیقی دموکراتیزاسیون در ایران و ترکیه: مطالعه موردی واقعه مشروطه خواهی در 1906 و 1908 است. مساله این پژوهش این است که این دو رژیم اقتدارگرا، ایران و ترکیه عثمانی، به ترتیب در 1906 و 1908 شکست رژیم اقتدارگرا را تجربه کردند. از طریق ارایه شواهد تجربی استدلال شدهاست که شکست رژیم اقتدارگرا در ایران در سال 1285 ش/ 1906 م و ترکیه عثمانی در سال 1908 تجربه شدهاست. مدل نظری پژوهش با مروری بر تئوریهای دموکراتیزاسیون، ساختار محور و عاملیت محور، فرموله شده است. مدعای نظری ما آن است که دموکراتیزاسیون نتیجه ترکیب عطفی چندگانه سه شرط علی، توسعه آموزشی و عاملیت کنشگران سیاسی و عاملیت کنشگران اجتماعی است. با فرض حضور توسعه آموزشی، کیفیت عاملیت کنشگران سیاسی و اجتماعی به نوع گذار دموکراتیک منجر میشود. پژوهش حاضر با استفاده از روش تطبیقی تاریخی انجام شده است. در تحلیل درون کشوری از تکنیک تحلیل روایتی و در تحلیل بین کشوری از تکنیک علیت ترکیبی چندگانه استفاده شده است.
The subject of this article is a comparative study of democratization in Iran and Turkey: A case study of the constitutional event in 1906 and 1908. The point of this study is that these two authoritarian regimes, Iran and Ottoman Turkey, experienced the defeat of the authoritarian regime in 1906 and 1908, respectively. Through empirical evidence, it has been argued that the defeat of the authoritarian regime in Iran was experienced in 1906 and Ottoman Turkey in 1908. The theoretical model of the research is formulated by reviewing the theories of democratization, structure-based and agency-based. Our theoretical claim is that democratization is the result of a multiple turning point of the three causal conditions, the educational development and the agency of political actors and the agency of social actors. Assuming the presence of educational development, the quality of agency of political and social actors leads to a kind of democratic transition. The present study was conducted using a historical comparative method. In intra-country analysis, narrative analysis technique has been used and in intra-country analysis, multiple combination causality technique has been used.
خلاصه ماشینی:
با فرض توسعه آموزشي، اگر الگوي رابطه ميان کنشگران سياسي و اجتماعي مبتني بر خلق جنبش مشروطه خواهي، ائتلاف يا مذاکره يا سازش يا تشکيل انجمن هاي مدني باشد، موج دموکراتيزاسيون رخ ميدهد.
ir فصلنامه علمي سال چهاردهم ، زمستان ٩٨ شماره ٤١ ١١٣ ١- مساله پژوهش موضوع اين مقاله ناظر بر مطالعه تطبيقي دموکراتيزاسيون در ايران و ترکيه ، مطالعه موردي جنبش مشروطه خواهي در ١٩٠٦ و ١٩٠٨ است .
در ٢٣ جولاي ١٩٠٨ تحت فشار اصلاح طلبان کميته اتحاد و ترقي، نيرويهاي اجتماعي جديد و گروههاي مخالف سياسي و نظامي، سلطان عبدالحميد دوم پارلمان را که در قانون اساسي ١٨٧٦ پيش بيني شده بود، احيا کرد(ر، ک، به : ٢٠٠٤:٩٠ ,Zurcher ؛ شاو، شاو، ١٣٧٠: ٤٦٢؛ امامي خويي،١٣٩٥: ١٥٠؛ ياغي، ١٣٨٣: ١٧٥؛ رابينسون، ١٣٥٧: ١٥-١٤؛ انتخابي، ١٣٩٥: ١٦١؛ ٢٠٠٩:٨ ,Ozbudunand Genckaya؛ ١٩٩٥، Kayali).
در ٢٣ جولاي ١٩٠٨ تحت فشارکنشگران اين کميته ، نيرويهاي اجتماعي جديد و گروههاي مخالف سياسي و نظامي، سلطان عبدالحميد دوم پارلمان را که در قانون اساسي ١٨٧٦ پيش بيني شده بود، احيا کرد(ر، ک، به : ٢٠٠٤:٩٠ ,Zurcher ؛ شاو، شاو، ١٣٧٠: ٤٦٢؛ امامي خويي،١٣٩٥: ١٥٠؛ ياغي، ١٣٨٣: ١٧٥؛ رابينسون، ١٣٥٧: ١٥-١٤؛ انتخابي، ١٣٩٥: ١٦١؛ ٢٠٠٩:٨ ,Ozbudunand Genckaya؛ ١٩٩٥، Kayali).
١٣٦ فصلنامه علمي سال چهاردهم ، زمستان ٩٨ شماره ٤١ فرض ما آن است که موج دوم دموکراتيزاسيون در ترکيه عثماني و موج اول آن در ايران نتيجه ترکيب عطفي ١ سه شرط علي ٢ ناظر بر توسعه آموزشي و کيفيت عامليت کنشگران سياسي و اجتماعي است .