چکیده:
دهقانان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین گروههای اجتماعی در تاریخ ایران عهد ساسانی و نخستین سدههای اسلامی بودند. دهقانان زمینداران اشرافیِ فرهیختهای بودند که در گذار از عصر باستانی به عهد اسلامی که دگرگونیهای سیاسی و دینی بزرگی رخ داد، نه تنها موقعیت و جایگاه اجتماعیشان تنزل نیافت بلکه در مواردی ارتقاء نیز یافت. در عصر فتوحات آنان عمدتاً حاکمان و والیان بسیاری از مناطق مختلف ایران عصر ساسانی بودند که با مصلحتاندیشی با فاتحان عرب به صلح و توافق رسیدند و همچنان اشرافیتِ ارضی خود را تا چند سده بعد حفظ نمودند. اما آنچه در تاریخ پرفراز و نشیب این گروه اجتماعی بسیار حائز اهمیت است، تحولی است که در مفهوم دهقان از سده ششم هجری به بعد رخ داد. در واقع از این سده به بعد شاهد تحول تدریجی مفهوم دهقان از زمیندار اشرافی به روستایی کشاورز هستیم. پژوهش حاضر به دنبال چرایی این تحول بسیار مهم و البته شگرف است. بنابر یافتههای پژوهش این تحول نه معلول تحولات سیاسی (سقوط نظام ساسانی) و نه محصول دگرگونیهای دینی (اسلام آوردن ایرانیان) بلکه ناشی از تغییرات اقتصادی و نظام زمینداری بود.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلي اينجاست که چرا چنين تحول اساسي رخ داد؟ و اينکه اين تحول محصول کدام تغييرات اساسي در جامعه ايراني بود؛ دگرگوني هاي سياسي، مذهبي يا اقتصادي؟ پيش فرض اصلي تحقيق آن است که درواقع تحول مفهوم دهقان و تنزل جايگاه اجتماعي آنان ، نه معلول تحولات سياسي (سقوط نظام ساساني) و نه محصول دگرگوني هاي ديني (اسلام آوردن ايرانيان ) بلکه ناشي از تغييرات اقتصادي و نظام زمين داري (بسط و گسترش نظام اقطاع ) بود.
ازآن رو که دهقانان چند سده پس از سقوط نظام ساساني و نيز اسلام آوردن ايرانيان همچنان و بلکه بيش از گذشته نفوذ و جايگاه اشرافيت ارضي خود را را حفظ کردند و تنها پس از سده ششم هجري بود که عمدتا به دليل تغييرات اساسي در نظام زمين داري که خود معلول بسط و گسترش اقطاع داري بود، به تدريج املاک و داراييهايشان را از دست دادند و از ميان رفتند و مفهوم «دهقان » از معناي اصلي خود فاصله گرفت و در معناي روستايي بي نوا به کار رفت .
البته اين تلقي به وضوح از شرح و توصيف بسياري از متون تاريخي دوره اسلامي نيز استنباط مي شود (براي نمونه طبري، ١٣٨٣: ٣١٤٩/٧؛ السمعاني، ١٩٧٧: ٤٢٣/٥؛ مجمل التواريخ ، ١٣١٨: ٤٢٠) به ديگر سخن گرچه در سده هاي نخستين اسلامي دهقانان وظايف سياسي، فرهنگي و اجتماعي نيز بر عهده داشتند، اما درواقع آنان مالکان بزرگ زمين هاي زراعي بودند و اشرافيت شان نه از نوع سياسي، نظامي يا مذهبي بلکه عمدتا ارضي بود.