چکیده:
هارمونی و جان انگاری جهان هستی نوعی اندیشه را به عارفان القاء نموده است که هستی با حرکات موزون خود تولید اصوات می نمایند و هر ذره ای، نغمه ای می نوازد و به دنبال آن رقص موزون آفرینش اتفاق می افتد. عارفان با فرورفتن در باطن اشیاء و نگرش عمیق و ذوق باطنی در پدیده های جهان به پیوند توأمان شعر و موسیقی دست یافتند و زیباانگاری این دو هنر را شهود نمودند و هر لحظه نظم موسیقیایی و رقص کیهانی را تجربه کردند و بی جان دانستن جهان را امری خطا تلقی نمودند. آیا موسیقی و شعر ابزاری برای لذایذ نفسانی بوده اند و یا تعالی معنوی؟ از نظر عارفان، درک حقیقت نظم کیهانی و موسیقی خلقت با فرورفتن در اعماق درون اتفاق خواهد افتاد. به همین جهت هنر به عنوان ابزاری که در باطن عارفان شکل گرفت، برای کشف و شهود حقایق بکار گرفته شد.
Harmony and animate cosmos has inspirited a particular idea to mystics that rhythmic movements of cosmos produce sound and each particle plays a tone, and the harmonious dance of cosmos begins. Contemplating in “Nomen” and inner substance of phenomena, mystics found the relation of music and poetry and perceived the beauty of these two arts. In each moment, they experienced musical order and cosmetic dance. They opposed those who considered cosmos as inanimate. With this attitude, they granted musical spirit to poetic appeal. Therefore, tools like music and poetry works like a passage from form to content and this is mysticism nature that abandons rational perception. The question is, is the music and poetry tools for sensual pleasures or spiritual growth? According to mystics, perceiving cosmetic order happens with diving at the depth of the nature. Therefore, art as a tool which formed in mystic soul was used for the discovery of facts. As a result, the music with absolute musical content and its simultaneity with poetry create transcendental art for mystic.
خلاصه ماشینی:
"اوسپنسکي" از قول "هين تن " (مادر انديشه عصرجديد) دراين باره مي گويد: به هيچ وجه بي جان بودن جهان خارج واقعيت ندارد؛ بلکه ما هستيم که به علت محدوديت هاي خود چنين چيزي را تصور مي کنيم و اگر بتوانيم اين محدويت ها را بر طرف سازيم ، روح يکپارپۀ جهان را درخواهيم يافت (اوسپنسکي،٢٦٥:١٣٧٠) و "يوهان کپلر" ستاره شناس نيز به هنجارهاي هستي و هماهنگي کيهاني اعتقاد داشت و معتقد بود که بسيار خرسند است که تمام عمر خود را صرف کشف رازهاي سحرآساي موسيقي کائنات نموده است و اين که اين امر نشان از دنيايي متعال دارد که بايد براي آن از حساسيت خاصي برخوردار بود (هيت لر،٣٦:١٣٦٤).
درياف حيات روحاني و معنوي و جذبه معرفتي براي ا سان ايجاد نخواهد شد، مگر آن که فرد با انجام مراسم و تشريفات آييني خود را با زبان خدايان که زبان شعر و موسيقي است ، هماهنگ سازد و خود را از هرگونه وابستگي به پديده ها رها سازد و اگر مي خواهد به درک حقايق برسد، بايد قلبي پاک و فکري آرام داشته باشد؛ زيرا هدف اين گونه مکاتب فلسفي، معنوي و اخلاقي کشف حقيقت است و آفرينش هنري نيز نتيجۀ فهم و شناخت اين حقيقت مي باشد که از آن جمله مي توان هنر شعر و موسيقي را ذکر نمود (٢١ :٢٠٠٤, Vasudha).
عرفان ، شعر و موسيقي : قلنــدران طريقت به نيم جو نخـــرند قباي اطلس آنکس که از هنر عاري است (حافظ ،٥٢:١٣٧١) اگرچه منشاء زبان را هنوز به درستي نمي دانيم ، اما بديهي است که انسان هاي بدوي براي ارتباط معنوي و روحاني با خدايان در جستجوي يافتن و تفکيک کلمات و جملات تأثيرگذار از واژه ها و عبارات بي معنا بوده اند؛ به تعبيري، کلماتي که بتوانند به بشر زندگي و حيات ببخشند و عنصري خلاق دانسته شوند.