چکیده:
برهان تجربه دینی تلاش میکند با استناد به حجیت معرفت شناختی تجربهها ی دینی، وجود خدا را اثبات کند. همان طور که مشاهده اشیای مادی میتواند دلیلی بر وجود آنها باشد، شهود خداوند نیز میتواند دلیلی بر وجود چنان موجودی باشد. در برابر این برهان چالشهای مختلفی مطرح شده که چالش تجارب دینی متعارض یکی از آنها- و چه بسا دشوارترین آنها- است. این چالش به این نکته اشاره دارد که متعلق تجارب دینی گوناگون، که در بستر سنتهای دینی مختلف شکل میگیرند، آنچنان متفاوت از یکدیگرند که امکان صدق همه آنها وجود ندارد و لذا قابل جمع با یکدیگر نیستند. هدف این مقاله بررسی و ارزیابی راه حلهای پیشنهادی مدافعان برهان تجربه دینی برای غلبه بر این چالش میباشد. نتایج این بررسی نشان میدهد هیچ کدام از این راه حلها قادر نیستند پاسخی کامل به چالش تجارب دینی متعارض ارائه نمایند، هرچند به نظر میرسد راه حل تفسیرگرایی قابلدفاعتر از دیگر راه حلها باشد. همچنین از بررسیها میتوان نتیجه گرفت که تجارب دینی را نمیتوان به مثابه براهینی بر اثبات وجود خدا دانست؛ زیرا فاقد استحکام لازم و کافی برای اثبات هستند؛ بلکه میتوانند تأییدهایی بر وجود خدا باشند؛ بنابراین هنوز میتوان به عنوان مؤید بر وجود خدا از آنها بهره جست. شایان ذکر است این تحقیق به شیوه کتابخانهای و توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است.
The ‘demonstration of religious experience’ tries to prove God’s existence through the epistemological reliability of religious experiences. The intuition of God is a reason for His existence just as the observation of material objects can be a reason for their existence. There are some challenges against this demonstration including the challenge of ‘contradictory religious experiences’ (which may be one of its most difficult challenges). The point of this challenge is that different religious experiences, formed in the context of various religious traditions, are so different from each other that it is not possible for all to be true and thus cannot be put together. The purpose of this article is to investigate and evaluate the solutions presented by the defenders of ‘religious experience demonstration’ to overcome this challenge. The result of this research shows that none of these solutions are capable of giving a complete answer to the challenge of ‘contradictory religious experiences’; although it seems the interpretivism solution is more defendable compared with other solutions. It is also concluded that religious experiences cannot be considered as proofs for God’s existence because they do not have the necessary and enough strength; rather they can be [seen as] affirmation for God’s existence. Therefore they still can be used as an approval for the existence of God. This research is done using library research method and is descriptive-analytic.
خلاصه ماشینی:
آلستون در کتاب ادراک خدا (Perceiving God) اين چالش را چنين صورت بندي ميکند: از آنجا که هر صــورت از تجربه عارفانه (Mystical perception) تا حد زيادي با ساير تجارب عارفانه ناسازگار است ، ممکن نيست که بيش از يکي از آنها به عنوان راهي براي ايجاد باورهايي درباره امر غايي (به نحو کافي) معتبر باشـــد؛ زيرا اگر يکي از آنها معتبر باشد، آن گاه بيشتر باورهايي که از آن ناشي ميشود، صادق بوده و بنابراين به دليل ناسازگاري، بخش بزرگي از باورهايي که از هر يک از تجارب عارفانه ديگر نشــئت گرفته اند، کاذب خواهند بود.
حکم اين ديگران به نفع هر طرف نزاع ، توجيه بخش باور به نظر اوســت ؛* همچنين دو طرف نزاع ميتوانند کمي جلوتر رفته ، در موضــعي * اينکه چرا رأي اکثريت در مورد تجارب حسي داراي حجيت معرفت شناختي است ، بحثي است مرتبط با قرار بگيرند که رأي واحدي صــادر کنند (مي توان راه هاي فيصــله بخش ديگري را نيز براي رفع نزاع بر ســر ادراکات حســي پيشــنهاد کرد).
حال اين پرسش پيش ميآيد که براي «خدا» بودن کدام مجموعه صفات را بايد داشت ؟ اگر قرار باشد گزارش هاي تجارب ديني را تفسيري قلمداد کنيم ، نميتوان با اطمينان هيچ کدام از صـــفاتي را که در گزارش تجارب ديني ذکر شـــده ، به خداي نومني- به معناي کانتي کلمه - اسناد دهيم ؛ چراکه ممکن است نشئت گرفته از باورهاي پيشـين فرد تجربه گر باشـند.