چکیده:
اسماعیلیه به عنوان یکی از مذاهب زیر مجموعهی شیعه، در مباحث کلامی و فلسفی متأثر از فلسفهی افلاطونی و نوافلاطونی هستند. این گروه با الهام از فلاسفهی نوافلاطونی، خدا، عقل و نفس را در برابر احد، عقل و نفس نوافلاطونیان ، پدر ، پسر و روحالقدس کلیسا و نیک، عقل و روح افلاطونی قرار میدهند. در اقانیم ثلاثه نوافلاطونیان، رابطهی اقانیم طولی است، چنانکه در فلسفهی افلاطونی این رابطه طولی است اما در تثلیث مسیحیت رابطهی اقانیم عرضی و همه در یک مرتبه هستند. در نگاه اسماعیلیه نیز رابطهی اقانیم طولی است و نه عرضی. اقنوم اول اسماعیلیه همانندیهای بسیاری با اقنوم اول نوافلاطونیان دارد. فلاسفهی نوافلاطونی، عقل را قادر بر شناخت اقنوم اول نمیدانند و توصیف احد را به صفات روا نمیبینند و اندیشمندان اسماعیلی نیز توانایی عقل بر درک و فهم احد را بر نمیتابند و توصیف حق تعالی را به صفات پذیرا نیستند. هدف این پژوهش نشان دادن همانندیهای اقنوم نخست از اقانیم ثلاثهی نوافلاطونیان و اسماعیلیه است و روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. منابع این نوشتار، همه از آثار اصلی اسماعیلیه است و در گزارش نظریات اندیشمندان اسماعیلی از منابع مخالفین اسماعیلیه استفاده نشده است. در ترتیب گزارش و تحلیل نظریات ، تقدّم و تأخر نظریات مد نظر قرار گرفته است.
Ismaili as a subset of Shiite religions are influenced by both Platonic and Neo-Platonic philosophical and philosophical discussions. Inspired by Neo-Platonic philosophers, this group puts God, reason and soul against God, the Neo-Platonic intellect, father, son and Holy Spirit of the Church and the good, the Platonic intellect. In the neo-Platonic tertiary system, the relation of the global system is as long as in Plato's philosophy, but in the Christian Trinity the relation of the transcendental system is one and the same. In Ismaili's view, the relationship between the two is also rather longitudinal. Ismailia's first dynasty has many similarities with the first dynasty of the Neo-Platonians. Neo-Platonist philosophers do not consider reason capable of recognizing the first trait and do not view the description of Ahad as valid and the Ismaili scholars do not reflect the ability of reason to understand and understand Ahad and do not accept the description of transcendence on acceptable attributes. The first resemblance is to neo-Platonic and Ismaili scholars. The method of this research is descriptive-analytical and the sources of this article are entirely from the original Ismaili works and have not been. And the theory behind it has been taken into account.
خلاصه ماشینی:
فلوطين احد را غير قابل فهم ميخواند، اما مراد او انکار کلي و مطلق شناخت نيست (فلوطين ، ١٣٦٧: ج ٧٠٦/٢-٧٠٥)، بلکه مراد انکار فهم عقلي احد است نه فهمي که برآمده از همانندي با مخلوقات باري تعالي رخ ميدهد:« اين که ما او را در شناسائي خود نداريم ، بدين معني نيست که او را به هيچ وجه نداريم ، او را بدين اندازه داريم که درباره اش سخن ميتوانيم گفت ولي نميتوانيم بگوئيم چيست ، و هنگامي که سخني درباره ي او ميگوئيم ، نظر به چيزهايي داريم که پس از او هستند.
فلوطين هر چند توان عقل در شناخت و درک حقيقت احد را انکار ميکند و عقل را ناتوان از درک حقيقت احد ميخواند، اما فطرت خداجويي انسان را باور دارد:« ما آدميان اقنوم اول يعني واحد نخستين را، آن چنان که خواهد آمد ، مانند دو اقنوم ديگر يعني عقل و روح در درون ذات و روح خود، به طور مادرزادي، ذاتي و فطري داريم زيرا در درون روح فردي هر يک از ما تمايل و گرايش دروني و ذاتي به سوي واحد نخستين نهاده شده است » اما «حال ما همچون حال مجذوبان خدا است که ميدانند چيزي در درون خود دارند هر چند نميدانند که آن چه دارند چيست » (رحماني، ١٣٨٦: ٣٩).
جهت چهارم آن که در هر دو نگاه ، تنها شکل درست توصيف احد ، سلبي است و توصيف ايجابي به هيچ روي شايسته ي اقنوم نخست نيست و از اين رو فلوطين و انديشمندان اسماعيليه بر سلب صفاتي مانند ترکيب ، جسمانيت ، زمان ، حرکت و ...