چکیده:
مسئله رؤیا از مسائل مهمی است که فیلسوفان در طول تاریخ فلسفه بدان پرداختهاند. ارسطو در یونان باستان، رسالهای مستقل به نام «دربارۀ رؤیاها» را به این مهم اختصاص داده و فیلسوفان مسلمان نیز مسئله رؤیا را با بحث نبوت گره زدهاند. در این میان، تأمل فلسفی ابنسینا در مقام بزرگترین فیلسوف جهان اسلام در این مسئله حائز اهیمت است. او با توجه به تفسیری که از وجودِ نفس، تجرد آن، قوای نفس بهویژه خیال دارد، به بحث دربارۀ رؤیا میپردازد. ارسطو نیز با توجه به ادراک حسی و قوّه خیال به تبیین نظر خود درباره رؤیا و ماهیت آن میپردازد. مسئله اصلی این مقاله، تبیین و بررسی آرای این دو فیلسوف از مسئله رؤیاست. هدف تحقیق، نشاندادن وجوه افتراق و اشتراک و میزان تأثیرپذیری ابنسینا از ارسطو در مسئله رؤیاست. روش تحقیق در این مقاله نیز بررسی تطبیقی میان این دو فیلسوف از منظر فلسفی و تاریخ فلسفه است. نتیجۀ پژوهش آنکه ابنسینا در مباحث نفس و مسائل مربوط به رؤیا، دقت نظرهای بیشتری کرده و البته در آرای خود از ارسطو نیز متأثر بوده است.
The problem of dreams is an important problem discussed by philosophers throughout history. In ancient Greece, Aristotle wrote an independent essay on dreams, and Muslim philosophers have tied the problem of dreams with prophethood. The philosophical reflections of Avicenna, as the greatest philosopher in the Islamic world, on the matter are of utmost importance. He discusses dreams in terms of his account of the existence of the soul, its immateriality, and its faculties, particularly the imagination. On the other hand, Aristotle deals with dreams and their nature in terms of perception and the imaginative faculty. The main question in this paper is to elaborate and consider the accounts of dreams provided by these two philosophers. The paper seeks to uncover the distinctions and commonalities between the two, and the impact Aristotle had on Avicenna’s account of dreams. The method is a comparative study of the two philosophers from the point of view of philosophy and the history of philosophy. The paper concludes that Avicenna has contributed great subtleties in his account of soul and dreams, although he was influenced by Aristotle.
خلاصه ماشینی:
ارتباط این مقدمات با بحث اصلی در این است که اگر ماهیت نفس و سپس اثبات آن از دیدگاه ارسطو و ابنسینا نادیده گرفته شود، بیگمان سخنگفتن از قوای نفس موجه نخواهد بود؛ به بیان دیگر همان طور که خواهیم گفت ما بهوسیله قوای نفس (چه ظاهری و چه باطنی) ادراکاتی داریم که سبب حصول رؤیا برای ما میشود و سخنگفتن از قوای نفس، فرض بر وجود امری بهنام نفس است و تا ماهیت نفس مشخص نشود نمیتوانیم از اثبات نفس سخن بگوییم؛ ازاینرو این سه مورد را بهاجمال بررسی میکنیم و سپس به مسئله رؤیا میپردازیم.
ابنسینا در دیگر کتابهایش همچون نفس شفا دربارۀ اثبات نفس مباحث دیگری آورده است؛ برای مثال میتوان به این عبارت ابنسینا اشاره کرد: ما گاهی اجسامی را میبینیم که دارای حس و حرکت ارادی هستند؛ بلکه گاهی اجسامی را که غذا میخورند، رشد و تولید مثل میکنند میبینیم و [میدانیم که] این کارها به سبب جسمبودن آنها نیست؛ بنابراین در آنها باید چیزی باشد که غیر از جسمبودن است و این افعال (تولید مثل، تغذیه و حرکت) از آن صادر میشود و بر روی هم هر آنچه مبدأ صدور این کارهاست و فاقد اراده نیست، ما آن را نفس مینامیم (ابنسینا، 1404ق، ج2، ص 14).
در نگاه ارسطو ادراک حسی و همکاری آن با تخیل در تبیین مسئله رؤیا بسیار مهم است؛ اما در ابنسینا افاضه عقل فعال به قوه عاقله و از آنجا به خیال بسیار حائز اهیمت است.
Tehran: Great Islamic Encyclopedia Center.