چکیده:
مسئله امکان رقابت هوش مصنوعی با ذهن انسان سال هاست به عنوان موضوعی جذاب در فلسفه ذهن مطرح است. از طریق بررسی آیات و استنباط مبانی انسان شناختی قرآن می توان میزان مطابقت نظریه هوش مصنوعی را با نگاه کلی مکتب اسلام به انسان مشخص کرد. هدف این مقاله مقایسه میان مبانی انسان شناختی قرآن با اصول کلی نظریه هوش مصنوعی است. بر اساس این مقایسه روشن می شود میان نگاهی که قرآن به ابعاد وجودی انسان، استعدادها و قابلیت های او و معارف ویژه بشری دارد، با رویکرد قوی به نظریه هوش مصنوعی ناسازگاری جدی وجود دارد. قرآن انسان را خلیفه الله می داند که به روح او وحی می شود و استعداد رسیدن به مقام قرب الهی را دارد؛ درحالی که نظریه هوش مصنوعی، انسان و ذهن او را تماما مادی می پندارد و با استناد همه فعالیت های ذهنی به مغز، امکان تقلید تحرکات مغزی توسط یک ماشین را کاملا ممکن می داند.
For many years, the ability of artificial intelligence to compete with the human mind has been a fascinating subject in philosophy of mind. By examining the verses and deducing the anthropological principles of the Qur'an, one can determine the extent of the conformity of the theory of artificial intelligence with the general view of the school of Islam about man. The purpose of this paper is to compare the anthropological principles of the Qur'an with the general principles of the theory of artificial intelligence. Based on this comparison, it is made clear that there is a serious mismatch between the perspective of the Qur'an about the dimensions of human existence, his talents, capabilities, human- specific knowledge and the strong version of the theory of artificial intelligence. The Qur'an calls man the “vicegerent of Allah”, whose soul receives divine revelations and has the ability to reach the station of Divine Nearness, while the theory of artificial intelligence considers human and his mind entirely material and, based on all mental activities in the brain, regards the imitation of all the brain activities by a machine as quite possible.
خلاصه ماشینی:
بر اساس اين مقايسه روشن ميشود ميان نگاهي که قرآن به ابعاد وجودي انسان، استعدادها و قابليتهاي او و معارف ويژه بشري دارد، با رويکرد قوي به نظريه هوش مصنوعي ناسازگاري جدي وجود دارد.
البته برخي مدعي شدهاند رويکرد پيوندگرايي در نظريه هوش مصنوعي را ميتوان با نگاه صدرايي به نفس انسان در فلسفه اسلامي جمع کرد (مطلبي کربکندي و ديگران، 1393، ص191-193)؛ زيرا فرض تحقق هوش مصنوعي در رويکرد پيوندگرايي، در واقع تصور مسيري مشابه رشد انسان (جسمانية الحدوث و روحانية البقاء) براي رايانه مبتني بر بخشي از مغز انسان است؛ يعني چنين محصولي که موجودي مادي است، بر اثر حرکت جوهري به مرحله تجرد نايل ميشود.
بنابراين، نگاه قرآن به روح مجرد انسان و جايگاه رفيع آن، و نيز حيات دوساحتي انسان در دنيا و آخرت، فاصله بسياري با نگاه ماديپندارانه به انسان در نظريه هوش مصنوعي دارد و به نظر ميرسد راهي براي سازش ميان اين دو نگرش وجود ندارد.
همچنين در بسياري از آيات قرآن به تسخير خورشيد و ماه و ستارگان، شب و روز، درياها و رودها و کشتيها و هر آنچه در آسمان و زمين است، براي انسان اشاره شده است (ابراهيم: 32و33؛ نحل: 12و14؛ حج: 65؛ لقمان:20؛ جاثيه: 12و13) که اين تسخير نيز در جهت همان خلافت و براي رسيدن به هدف مورد نظر خداوند از خلقت انسان قرار دارد.
علم لدني/ الهام در قرآن کريم بر اين نکته تأکيد شده است که دستيابي به بسياري از معارف، از راه تفکر و تأمل و با داشتن گوش شنوا ميسر ميشود؛ اما در برخي آيات از مسائلي سخن به ميان آمده است که درک آنها براي هر کسي ممکن نيست.