چکیده:
آبشخور اصلی حق بر مجازاتنشدن مشرب فکری طرفداران فردگرایی و حقوق طبیعی است. این حق مقولهای نوظهور و محل مناقشۀ بسیار فراوان در میان فیلسوفان حقوق کیفری است. اوصاف چندبعدی و مبهمبودن «حق» و «مجازات» دامنۀ مناقشۀ مزبور را فراختر کرده است. این مقاله، از رهگذر روش توصیفیتحلیلی (مطالعۀ کتابخانهای)، ضمن ارائۀ مفهوم و تعریف حق بر مجازاتنشدن، برخی از مبانی مهم فلسفی و جرمشناختی حق موصوف را بررسی و تحلیل میکند. یافتههای پژوهش حاکی از این است که حق بر مجازاتنشدن در زمرۀ حقوق پیشینی، طبیعی و بنیادین آدمی و از نوع «حقادعای منفی مقید» است. کرامت انسانی، اصول فلسفی ضرر (منع اضرار به غیر) و مزاحمت بهعنوان مبانی فلسفی و نظریههای فشار، رادیکال (انتقادی) و برچسبزنی از جمله مبانی جرمشناختی شکلگیری این حقاند که پشتوانههای فلسفی آن را با ارجاع به تحقیقات دیگر در علوم اجتماعی فهمپذیرتر و پذیرفتنیتر کرده است. بدیهی است که التفات به مفهوم و مبانی حق بر مجازاتنشدن به صرفهجویی معقول در حقوق کیفری در هر دو حوزۀ جرمانگاری و کیفردهی میانجامد.
The mental disposition of individualism and natural law advocates is the main trough of the “right not to be punished”. This right is an innovative and great disputable issue among the law philosophers of criminal. Multidimensionality and ambiguity of “right” and “punishment” have caused a wider area of aforementioned challenge. This article presents the meaning of the “right to not be punished” besides some investigations of its main philosophical and criminological foundations through descriptive-analytic method. Our research found that the “right not to be punished” is as the type of “conditional negative claim-right” and included in natural and fundamental rights of a person. Human dignity, harm and offense principles are philosophical foundations of the right not to be punished. Strain, radical (critical) and Labelling theories are among criminological foundations that form this right; they make its philosophical basis more understandable and acceptable by referring to other researches in social sciences. It is obvious that paying attention to the concept and foundations of the aforesaid right results in reasonable saving on both of criminalization and sentencing in criminal law.
خلاصه ماشینی:
ابهاماتی از این دست که چه میزان از ضرر مراد است؟ ضرر مادی یا معنوی؟ ضرر بالفعل یا بالقوه؟ مرجع تشخیص ضرر کیست؟ توافق و رضایتمندی متضرر از ضرر در جرمانگاری چه Harm principle نقشی دارد؟ منظور از دیگری کیست؟ و پرسشهای فراوان دیگری از این نوع که پاسخ تحلیلی به هریک از آنها مجال نوشتار دیگری را میطلبد؛ ولی پرسش درخور اهمیت مرتبط با موضوع نوشتار حاضر این است که جرمانگاری و کیفرگذاری از نگاه معکوس بر اصل ضرر چگونه و تا چه میزان موجه است؟ مراد این است که آیا میتوان مدعی شد که جرمانگاری و تعیین کیفر در پارهای از موارد، خود باعث اضرار شهروندان است و از همین روی و بر اساس ضابطۀ لزوم فایدهمحوربودن حقوق کیفری در نگاه کلان، باید از جرمانگاری و کیفرگذاری مُضر به حال افراد و جامعه دست کشید؟ اصل ضرر بهعنوان یک ضابطۀ کلی درصدد است هم مداخلۀ اخلاقی یا قانونی قدرت رسمی و اجتماع برای الزام شهروندان و هم مداخلۀ افراد دیگر در آزادی فرد را محدود کند (محمودی جانکی، 1393: 86)، زیرا در گفتمان عمومیِ اصل ضرر، فاعل ضرر هم میتواند فرد و هم میتواند دولت باشد.