چکیده:
بیانیة گام دوم انقلاب بیش از آنکه منشوری جهت ارتقای آگاهی مردم ایران باشد، راهبردی است که به نهادینهسازی انقلاب بر پایة بهرهگیری از گذشتة تاریخی ایران، دستاوردهای بشری و تجربة چهل سال اول انقلاب میاندیشد. بهطور قطع، تحقق مفاد این بیانیه، به راهبردهایی نیازمند است که با شناخت واقعی از عناصر قدرت نرم انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، به دنبال راه دستیابی به تمدن نوین اسلامی است. از این رو، یکی از سؤالهای پیش رو آن است که چه رابطة معناداری بین سه مقولة قدرت نرم، تمدن نوین اسلامی برای تحقق بیانیة گام دوم انقلاب اسلامی وجود دارد. مقالة حاضر برای یافتن پاسخ یا پاسخهایی به سؤال پیش گفته با انتخاب یک مدل مفهومی از مهمترین عناصر مشترک آن سه، درصدد نشان دادن رابطة معنادار و تکاملی قدرت نرم، تمدن نوین اسلامی و بیانیة گام دوم انقلاب است که در یافتههایی چون رابطة سلسلهای و در عین تکاملی آن سه است که درصدد عرضة طرحی نو در پیوند بین گذشته تا امروز و فردای جمهوری اسلامی است.
Beyond being a charter to increase Iranians’ awareness, the “statement of the second step to the revolution“ is a strategy which focuses on the institutionalization of revolution based on utilizing the history of Iran, human achievements, and the experiences of the first forty years of revolution. Undoubtedly, the realization of the provisions of this statement needs some strategies which by truly perceiving the bases of soft power of Iran can look for the ways to achieve new Islamic civilization. In this regard, one of the probable questions which may be proposed is that “what kind of semantic links does exist between soft power, new Islamic civilization, and achieving the statement of the second step to the revolution?” To find an appropriate answer (or answers), this paper has chosen a conceptual method based on the most important common factors between these three elements. It aims to reveal a meaningful and evolutionary relationship between soft power, new Islamic civilization, and the statement of the second step to the revolution and, then, to present a new plan to make a connection between the past, present, and future of the Islamic republic of Iran.
خلاصه ماشینی:
ميتوانيم آنچه در آثار چهارگانة زير آمده را به مثابة عناصر سازندة قدرت نرم بپذيريم: - محمدرحيم عيوضي و مونا پارسا در مقالة «مؤلفههاي مؤثر بر ارتقاء قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران در برابر جنبشهاي اسلامي از منظر مقام معظم رهبري» عناصر سازندة قدرت نرم را در پنج بخش سياسي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و مديريتي به اين شرح برشمردهاند: مردم سالاري، عدالتخواهي، ديپلماسي فرهنگي، استکبار ستيزي، ظلمستيزي، ايجاد وحدت، اعتماد به نفس، حوزههاي علميه، منطق و عقلانيت، رسانهها، استفاده از هنر، بصيرت اجتماعي، بسيج، جنبش نرمافزاري، الگوي اسلامي- ايراني، منابع انرژي و نيروي انساني؛ - سميه قنبري، محمدتقي آذرشب و محمدرضا موسوي در مقالة «استحکام دروني قدرت ملي جمهوري اسلامي ايران در انديشة مقام معظم رهبري با تأکيد بر مؤلفههاي دفاعي-امنيتي»، بر عناصر زير به مثابة مقوم قدرت نرم تأکيد ورزيدهاند: وفاق و همگرايي، ولايتمداري، مشارکت عمومي (دفاع، جهاد، سازندگي و حفظ آرمانها)، سازماندهي اقتصادي، گسترش و تعميق معارف اسلامي، قانونگذاري و قانونمداري، جنبش نرمافزاري و توليد علم، اقتدار نظامي و دفاعي؛ - مهدي بيگدلو در مقالة «نقش قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران در مقابلة با جنگ نرم» دين اسلام و آموزههاي مکتب تشيع، فرهنگ و روحية دشمن (بيگانه) ستيزي، روحية مشارکت مردمي و ولايت فقيه را عوامل توانايي جمهوري اسلامي در مقابله با جنگ نرم دانسته است؛ - محمدرحيم عيوضي، علي نوازني و فريبا عليمحمدي در مقالة «قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران و جريانهاي سياسي شيعه غرب آسيا»، در سه بخش، فرهنگي، اجتماعي و ديپلماسي عناصر قدرت نرم را در فرهنگ اسلامي، فرهنگ ايراني، فرهنگ منتج از انقلاب اسلامي، فرهنگ عزتمداري، فرهنگ شهادت و انتظار، توحيد و يکتاپرستي، اخلاقمحوري، فرهنگ دفاع مقدس، مردمسالاري ديني، علم و فناوري، وحدت و ارادة ملي، بسيج، عدالت و برابري، مرجعيت ولايت فقيه، فعاليتهاي آموزشي و رسانه دانستهاند.