چکیده:
هر تمدنی بر مجموعهای از اندیشههای همسو در چند حوزه تأثیرگذار استوار است که از آنها با تعبیر نظام یاد میشود. نظام ارزشی هر تمدن که مشتمل بر مسائل ارزشی و هنجاری یک تمدن است از مهمترین نظامات یک تمدن به شمار میآید. بهطورکلی هر نظام ارزشی از مجموعه باورهای مرتبط با مبانی، اهداف، اصول، روشها و هنجارها تشکیل شده است. نقش مبانی، به دلیل نقش کلیدی در تعیین هنجارها از اهمیت بالاتری نسبت به سایر باورها برخوردار است و بر همه آنها مقدم است و تغییر در مبانی، تغییر در سایر مراحل را به دنبال دارد. از اینرو، مبانی ارزشی هر تمدنی حائز اهمیت است. بنابراین، شناسایی و معرفی مبانی ارزشی اسلام که از وجوه امتیاز تمدن اسلامی نسبت به سایر تمدنهای متکی بر عقل یا احساس بشر به شمار میآید، حائز اهمیت است. بررسی سیر تطور اندیشه اخلاقی اندیشمندان اسلام و مقایسه آن با اندیشه اخلاقی پیشازاین دوره بهخوبی حاکی از آن است که بسیاری از اندیشمندان اسلامی تلاش نمودهاند تا به نظریهپردازی در حوزه مبانی ارزشی اسلام بپردازند. بررسی تطبیقی دیدگاه ایشان نشان میدهد که دیدگاههای عصر جدید بیش از دیدگاههای اعصار گذشته با اندیشه اخلاقی اسلام سازگار بوده و ظرفیتهای اندیشه اخلاقی اسلام را نشان میدهد و از اینرو از قابلیت بیشتری برای بهرهگیری بهعنوان مبنای ارزشی تمدن اسلامی برخوردار است. پژوهش حاضر درصدد است ضمن بررسی سیر تطور اندیشه اخلاقی مهمترین اندیشمندان جهان اسلام (از کندی تا ابنسینا)، ظرفیت اندیشههای اخلاقی جهان اسلام در راستای ایجاد نظام ارزشی تمدن نوین اسلامی را سنجیده و آن را مورد ارزیابی قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
پاسخ قانع کننده به اين مسئله در گرو چند مسئله اسـت ؛ ١- نظـام ارزشي تمدن اسلام چه شاخصه هايي دارد؟ ٢- آراء فلسفه اخلاقي هر يک از انديشمندان اسلام کـدام است ؟ ٣- نسبت هر يک از ديدگاه هاي فلسفه اخلاقي با مباني ارزشي تمدن نوين اسلامي چه نـسبتي دارد؟ به پرسش اول تا حدودي پرداخته شده و آثاري گرچه محدود در اين زمينه وجود دارد.
از اين رو، بررسي مباني ارزشي انديشمندان متقدم را به جهـت رعايـت ترتيـب تـاريخي و نماياندن روند رو به رشد انديشه اخلاقي (يعني دور شدن از مباني اخلاق يوناني و نزديـک شـدن بـه آرمان هاي قرآني ) در ميان متفکران اسلامي به ظرفيت سنجي انديشه هاي کندي تا ابن سينا يعني کنـدي (١٨٥- ٢٦٠ ق)، محمد بن زکرياي رازي (٢٥١-٣١٣ ق)، ابونـصر محمـد بـن محمـد فـارابي (٢٥٩- 123 ٣٢٩ق )، ابوالحسن عامري نيشابوري (٣٠٠- ٣٨١ق )، ، اخـوان الـصفا (قـرن ٤ ق) و ابـوعلي مـسکويه (٣٢٥- ٤٢١ ق) خواهيم پرداخت و بدين سان ظرفيت هر يک از اين ديدگاه ها را در راستاي تأمين بعد نظري انديشه هاي ارزشـي تمـدن اسـلامي بـه ويـژه در دو بعـد هـستي شـناختي و معرفـت شـناختي موردسنجش قرار مي دهيم .
از اين رو مي تـوان گفـت نظـام ارزشـي تمـدن نـوين اسـلامي کـه ترسيم کننده آن غايت الغايات است نقش محوري در ترسيم اهداف سـاير حـوزه هـاي تمـدني دارد و تمام فعاليت هاي انساني را در جهت خاصي پيش مي برد و همين امر موجب تمايز ماهوي تمدن نوين اسلامي از ساير تمدن هايي است که بر محور اهداف مادي يا دنيوي سعي در پاسخگويي بـه نيازهـاي بشري دارند.