چکیده:
طنز در آثار ادبی به شکلهای مختلفی نمود مییابد و نویسندگان برای آفرینش خنده از تکنیکهای متعددی استفاده میکنند؛ بهکارگیری بازیهای زبانی، ایجاد موقعیتهای خندهآور، ترسیم تصویرهای کاریکاتوری بهوسیلۀ کلمات، شخصیتپردازیهای کُمیک، کوچکنمایی، بزرگنمایی و ... ازجملۀ این تکنیکها میباشد. بدیعالزمان همدانی توانسته است، در مقامات خود از این تکنیکها بهره ببرد و در قالب طنز، مسائل و مشکلات اجتماعی جامعه خویش را به چالش بکشد. مقامۀ اصفهانیه، داستان کوتاهی است که همدانی در آن، رواج باورهای خرافی، عقبماندگی عوام و تعصبات دینی را در قالب ریشخندی انتقادی بیان کرده است. تحقیق حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی شگردهای طنزآفرینی بدیعالزمان همدانی در این مقامه بپردازد. آنچه ضرورت انجام این پژوهش را تبیین میسازد: اهمیتِ توجه به مقامات بهعنوان میراث ادبی و بررسی آن، از ابعاد مختلف است و میتوان آن را بهعنوان شاهکاری ادبی و الگویی طنزآلود از ادبیات قدیم، به طنزپردازان عصر حاضر معرفی کرد. نتایج حاصل از این جستار نشان میدهد: در این مقامه، تکیۀ همدانی در طنزآفرینی، بر تکنیکهای موقعیت محور و شخصیت محور بوده است. وی توانسته در قالب ریشخندی انتقادی و بدون آزار مخاطب، کاستیهای جامعه و سنتها و باورهای غلط مردمان زمانۀ خویش را بیان کند.
خلاصه ماشینی:
٥- پایان نامۀ «دراسة الفکاهة فی مقامات بدیع الزمان الهمذانی » از الهام صالحی نجف آبادی به راهنمایی منصوره زرکوب ؛ نگارنده به محتوای این پایان نامه دسترسی نیافت ولی از آنجا که مقاله ای با عنوان «التهکم الفکاهی فی مقامات الهمذانی » از همین نویسندگان ؛ مستخرج از پایان نامۀ مذکور است میتوان گفت که نویسندگان در این رساله کتاب محمد الحوفی- که ذکر آن پیش از این رفت - را مبنای کار خود قرار داده و بر اساس تکنیک هایی مثل تغافل ، تناقض ، مبالغة ، قلب و عکس و ...
قبل از تبیین شگردهای طنزآفرینی در این مقامه ، باید به سه نکته اشاره کرد؛ اول اینکه : انتخاب مساله نماز و موضوع دینی از جانب همدانی خود نکته قابل توجه در طنزآفرینی این مقامه میباشد؛ زیرا سوء استفاده از مذهب که جامعه آن را گرامی میدارد و به آن احترام میگذارد، فرصت های مناسب بسیاری را برای بذله گویی فراهم میآورد (جنی روش ، ١٣٨٥: ٦٠).
(الهمدانی، ٢٠١٢: ٤٦) امام جماعت ، سومین شخصیتی است که همدانی از وی برای طنزآفرینی در مقامۀ اصفهانیه استفاده کرده است ؛ با این تفاوت که او از زبان قهرمان داستان ، توصیف میشود.
برآیند کلی از این بخش این است که در بررسی تکنیک شخصیت محور، قهرمان داستان ، عیسی بن هشام ، در آفرینش طنز نقش محوری دارد؛ به این معنی که او توانسته با حرکات و سکنات خود بسته به موقعیت های پیش آمده بیشترین سهم را در طنزآفرینی داشته باشد.