چکیده:
هدف از مقاله پیشرو آشنایی با شناخت علل و عوامل رویگردانی از انقلاب از دیدگاه امام خمینی و مقام رهبری و شناخت مصادیق آن و غور و تفکر درمورد راهحلها و روشهای روشنگری در این مورد است، تا با شناخت و دانش کافی بتوان راهحلی منطقی و عملی برای این پدیده ارائه داد. در این مقاله با استفاده از روش بررسی اسنادی و کتابخانهای و منابع روز موجود از جمله سخنرانیها و برنامههای تلویزیونی به بررسی این امر پرداخته شده است. طبق یافتهها در مورد انقلاب اسلامی ایران نیز مانند شرایط تاریخی یاد شده همینگونه است و با بررسیها و ریشهیابی مشخص شد برخی به جهت ضعف بنیههای فکری و اخلاقی، یعنی نداشتن مبنای فکری اسلامی و انقلابی، سطحینگری، التقاط فکری، ضعف ایمان، اشرافیگری، جاهطلبی و عدم وحدت و یا بدلیل ضعف در مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و همچنین نداشتن درک درستی از حکومتداری اسلامی و انقلاب از مسیر اصلی این انقلاب جدا شده و راه دیگری در پیش گرفتند.
Abstract
The purpose of this article is to get acquainted with the causes and factors of turning away from the revolutions from the perspective of Imam Khomeini and the Supreme Leader (Ayatollah Khamenei) and to know its examples and to think about solutions and methods of enlightenment in this regard in order to provide a logical and practical solution to this phenomenon with sufficient knowledge. This article examines this issue using the documentary and library review method as well as current day resources, including lectures and television programs. The findings showed that in the case of the Islamic Revolution of Iran, the conditions are the same as the above-mentioned historical conditions. Studies have shown that some revolutionaries have deviated from the main path of the Islamic Revolution of Iran and took another path due to their weakness of intellectual and moral foundations, i.e. lack of Islamic and revolutionary intellectual basis, and their superficiality, intellectual eclecticism, weakness of faith, aristocracy, ambition and lack of unity or due to weakness in political, economic, social issues and also lack of understanding of Islamic governance and revolution.
خلاصه ماشینی:
مقوله انحراف و رویگردانی، همواره در طول تاریخ جریان داشته است و به نوعی همه انقلابها و جنبشهای سیاسی و اجتماعی با این پدیده مواجه بودهاند و حتی در جوامع غربی نیز به وفور دیده میشود و اصولا خصیصه هر حرکت مستمری آن است که کسانی در آغاز با انقلاب همراهی میکنند؛ اما آنجا که مقاومت، استقامت و حرکتهای بیشتری لازم است، این افراد یا از لحاظ فکری نمیتوانند با انقلاب همراهی کنند و یا به لحاظ رفتاری، توانایی استقامت در آن مسیر را ندارند؛ لذا وجود انحراف در بعضی از اشخاصی که در خط اول انقلابها حضور داشتهاند، اصلاً پدیده عجیب و غیرمنتظرهای نیست؛ با این حال، نوع مصادیق این پدیده، گاهی موجب شگفتی در تحلیلگران و ناظران بیرونی و درونی میشود.
وقوع انقلاب اسلامی در پایان دهه 1970، نظریه اسکاچپول در کتاب دولتها و انقلابهای اجتماعی را زیر سوال برد، بگونهای که وی در سال 1982 در مقالهای تحت عنوان «دولت تحصیلدار و اسلام شیعه در انقلاب ایران» این گفته خود در کتابش را که «انقلابها ساخته نمیشوند بلکه به وجود میآیند» در مورد انقلاب ایران رد نمود و با دست کشیدن از دید کاملاً ساختاری خود نوشت که: اگر در دنیا یک انقلاب باشد که توسط یک حرکت انقلابی آگاهانه ساخته شده است، آن انقلاب، انقلاب ایران است و بدینگونه نقش عناصر آرمان و رهبری را مورد تأکید قرار داد (اسکاچپول، 1379: 190).