چکیده:
در این پژوهش، سه مجموعه داستان کوتاه قبل از انقلاب اسلامی هوشنگ گلشیری، «مثل همیشه»، «نمازخانۀ کوچک من» و «جبهخانه» انتخاب شدهاست تا با توجه به نظریۀ ساختگرایی تکوینی گلدمن، تأثیر و بازتاب ابعاد مختلف جامعۀ پیش از انقلاب اسلامی در آنها بررسی شود. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی است. این پژوهش سعی می کند به این پرسش اساسی پاسخ دهد که میان ویژگیهای شخصیت اصلی داستانهای گلشیری و شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان نگارش آنها چه ارتباطی هست. بر این اساس مشخص شدهاست با اینکه گلشیری متعلق به طبقۀ متوسط جامعه است با ورود به گروه ممتاز روشنفکران، نسبت به مسائل و مشکلات این طبقه از جمله دغدغههای سیاسی و مصلحانه بیش از مسائل و مشکلات عامۀ مردم توجه کردهاست. همین امر در کنار گرایش حزبی و سیاسی او سبب شده است بیشتر شخصیتهای اصلی داستانهایش از طبقۀ متوسط جدید و تحصیلکرده انتخاب شوند. بنابراین، ایدئولوژی سیاسی در مقایسه با دیگر ایدئولوژیها در داستانهایش نمود برجستهتری دارد. در این زمینه، گلشیری به ارائۀ تصویری برجسته از فریبخوردگان سیاسی، اقدامات مصلحانه و ترس و بدبینی حاصل از اختناق سیاسی در قالب شخصیتهای محوری داستانهایش میپردازد. در ایدئولوژی اجتماعی، تقابل فقر و ثروت و پیامدهای آن در زندگی شخصیتهای اصلی و دلزدگی آنان از زندگی خانوادگی و شغلی، نمود برجسته دارد. در ایدئولوژی فرهنگی، گرایش شخصیتهای اصلی طبقۀ متوسط و روشنفکر به مطالعۀ آثار سیاسی-اجتماعی و نیز تمایل تعداحدی از شخصیتهای اصلی محروم و روستایی به خرافهگرایی و باورهای عامیانه مشهود است. در نهایت از نظر ایدئولوژی مذهبی، اغلب شخصیتهای اصلی خصلتی دینگریز دارند و نویسنده با آفرینش آنها نگاه انتقادی و ستیزجوی خود را به این ایدئولوژی نمایان میسازد.
Sociology of literature is one of the systematic and scientific efforts that helps to study literature. To examine the role of social structures in the production of literary works, Lucien Goldman chooses the method of evolutionary constructivism, which discusses the effects of creative structures. According to him, the literary text shows the links between the mental structures of literary realities and social realities. The author does not reflect the pure reflection of consciousness, but there is a strong connection between the categories raised in his work and his social consciousness. In this research, relying on the method of formative constructivism, the relationship between the characteristics of the main character of Golshirichr('39')s stories and the political, social and cultural conditions of the time of their writing is analyzed. This study shows that although Golshiri belongs to the middle class of society, by entering the privileged group of intellectuals, he has paid more attention to the issues and problems in this class, including political and reformist concerns, more than the general problems of the people. This, along with his party and political leanings, has led most of the main characters in his stories to be selected from the new, educated middle class. Therefore, political ideology is more prominent in its stories than other ideologies. In this context, Golshiri provides a vivid picture of political deceivers, expedient actions, and the fear and pessimism of political repression. In social ideology, the confrontation between poverty and wealth and its consequences and the boredom of the main characters from family and professional life are prominent. In cultural ideology, the tendency of the middle class and the intelligentsia to study socio-political works as well as the tendency of deprived and rural people to superstition and popular beliefs is evident. Finally, from the point of view of religious ideology, most of the main characters have a religious nature, and the author, by creating them, shows his critical and anti-sectarian view of this ideology.
خلاصه ماشینی:
ابتدا سه مجموعۀ داستان کوتاه قبل از انقلاب گلشیری یعنی «مثل همیشه »(١٣٤٦-١٣٤٧)، «نمازخانۀ کوچک من »(١٣٤٩-١٣٥١) و «جبه خانه »(١٣٥٤-١٣٥٨)از نظر محتوایی و معنایی، مطالعه ، و صفات و ویژگیهای ذکرشده و منسوب به هر کدام از شخصیت های اصلی از داستانها استخراج شد؛ سپس با مطالعۀ آثار جامعه شناسی مربوط به سالهای قبل از انقلاب و شناخت وقایع و جریانهای سیاسی اجتماعی اثرگذار، آثار با تکیه بر روش ساختگرایی گلدمن تحلیل شده است .
از سویی هم در دهۀ ٥٠، تعارض بین توسعه یافتگی اجتماعی و صنعتی با توسعه نیافتگی سیاسی سبب سرخوردگی، افسردگی و بیتوجهی مردم بویژه روشنفکران از آرمانهای پیش از کودتا و آرزوهای بر باد رفته شد؛ حتی در زمینۀ توسعه یافتگی و تجددخواهی رژیم نیز بسیاری از افرادی که در آغاز حامی و هواخواه آن بودند، پس از فروپاشی تدریجی زیربنای اقتصادی کشور در سالهای ٥٥-١٣٥٤ سرخورده و مأیوس شدند (استمپل ، ١٣٧٨:ص ٢٢)؛ بنابراین ، همراستا با چنین تحولاتی، ساده لوحی و بازیچه شدن شخصیت اصلی را میتوان در داستانهای «سبز مثل طوطی، سیاه مثل کلاغ »، «به خدا من فاحشه نیستم »، «جبه خانه » و به طور کلی، شخصیت اصلی داستانهای «معصوم ١ تا ٤» بویژه «معصوم ٢» مشاهده کرد که همانند عنوان داستان ، اشخاصی معصوم ، فریب خورده و بازیچه هستند و اراده ای در تعیین سرنوشتشان ندارند؛ مثلا شخصیت اصلی (دانشجو 38 دکتری) داستان جبه خانه ، که فردی منفعل و بیاراده است ، خطاب به پدرش ، که دارای سابقۀ سیاسی و دچار پیامدهای ناگوار آن شده است ، میگوید: ٣٨ من همیشه مطیع بوده ام ، شاگرد اول بوده ام ...