چکیده:
آمریکای لاتین به عنوان منطقهای با حساسیت ژئوپلیتکی اخیرا جایگاه خاصی را در سیاست خارجی ترکیه و ایران پیدا کرده است. با عنایت به همسایگی و رقابت این دو کشور در خاورمیانه، حضور آنها در آمریکای لاتین و راهبردشان در قبال این منطقه از اهمیت زیادی برخوردار است. لذا سوال اصلی مقاله این است که الگویهای سیاست خارجی ترکیه و ایران در آمریکای لاتین چیست؟ در این راستا، فرضیه اصلی مقاله هم چنین است که الگوی سیاست خارجی ترکیه در قبال آمریکای لاتین بر مبنای اقتصاد گذاشته شده، در حالی که الگوی ایران هویت محور و بر اساس ارزشهای ضد هژمونیک بوده است. ضمنا یافتههای تحقیق نشان میدهد که به سبب تغییرات سیاسی خصوصا جابجایی احزاب حاکم که منطقه آمریکای لاتین همواره تجربه میکند، الگوی اقتصاد محور نسبت به هویت محور، در حفظ روابط دراز مدت موثرتر خواهد بود. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی با رویکرد مقایسهای است.
Latin America as a geopolitical region has recently found a special place in Turkish and Iranian foreign policy. Given their proximity and competition in the Middle East, their presence in the region of Latin America and their strategy for this region is crucial and significant. So the main question in this article is, what are the patterns of Turkish and Iranian foreign policy in Latin America? In this regard, the main hypothesis of the paper is that Turkey's foreign policy model in the region of Latin America is based on economy motivations, while Iran's model in that region is identity-based and ideological one. In addition, the research findings show that due to the political changes especially the relocation of the ruling parties that the Latin American region is constantly experiencing, the economy-based model will be more effective in maintaining long-term relationships than the identity-based and ideological approach. Meanwhile, The research method in this paper is descriptive-analytical with a comparative approach.
خلاصه ماشینی:
در اين ميان ، تغييراتي که در شکل گيري احزاب سياسي و دولت هاي کشورهاي امريکاي لاتين در اواخر قرن بيستم و اوايل قرن بيست ويکم ايجاد شد، موجب گرديد تا تمايل کشورهاي منطقه براي بيرون آمدن از زير سايۀ سنگين واشنگتن بالا رود و اين کشورها خود به تنهايي آمادة حضور در عرصۀ بين الملل شوند.
يکي از اين اقدامات ارتباط با کشورهايي بود که در دهۀ اول قرن بيست و يکم ، دولتي چپگرا را تشکيل داده بودند؛ اما در الگوي تهران و آنکارا براي ارتباط با منطقۀ امريکاي لاتين تفاوت هايي ديده ميشود که به سبب همين موضوع ميزان تأثيرگذاري و دوام حضور در اين منطقه نيز متفاوت شده است ؛ بنابراين سؤال اصلي پژوهش حاضر اين است : الگوي هاي سياست خارجي ترکيه و ايران در امريکاي لاتين چيست ؟ فرضيۀ اصلي مقاله هم چنين است که الگوي سياست خارجي ترکيه در قبال امريکاي لاتين بر مبناي اقتصاد گذاشته شده ؛ درحاليکه الگوي ايران هويت محور و براساس ارزش هاي ضد هژمونيک بوده است .
البته اين موضوع ازسوي کشورهاي امريکاي لاتين نيز مطرح بود؛ اين منطقه در دهۀ ٧٠ و ٨٠ درگير بحران اقتصادي، سياسي و اجتماعي شديدي بود که به دولت هاي آن اجازة برنامه ريزي کلان براي ايجاد روابط با مناطق ديگر را نميداد.
In this regard, the main hypothesis of the paper is that Turkey's foreign policy model in the region of Latin America is based on economy motivations, while Iran's model in that region is identity-based and ideological one.