چکیده:
خرافات با تنوع شبکه واژگانی همسویش، از واژههایی است که معانی و دلالتهای متعددی در متون مختلف مسلمین داشتهاست. بهرغم توجه برخی پژوهشگران به مباحث لغوی، جامعهشناختی و روانشناختی خرافات، این واژه کمتر بهصورت شبکهای و در کنار واژههای متناظر و مشابه مطالعه شدهاست. این مقاله با رهیافت تاریخ اجتماعی زبان دینی و با تأمل در تحولات تاریخی کاربردها و دلالت واژگان، با تمرکز بر اجزای زبانی تشکیلدهنده شبکه مفهومی تحقیر در ادبیات اسلامی، بهطور فشرده نمونههای کاربرد واژههای استخفافآمیزی چون مزخرفات، مهملات، هذیانات، چرندیات، خزعبلات، لاطائلات، رکاکات، هرزهگویی، اراجیفسرایی و لافوگزاف را در شبکه معنایی واژه خرافات در دو حیطه دینی (حوزههای کلامی، حدیثی و عرفانی و...) و غیردینی (حوزههای جغرافیا، سفرنامهنویسی و کاربردهای سیاسی اجتماعی) بررسی کرده و نشان دادهاست که این واژگان در زمینهای بسیار وسیع از رهیافتها و در طیفی گسترده از نگرشها و با مقاصد مختلف بهکار رفتهاند؛ با اینحال تقریبا همگی به یک واژه مرکزی یعنی خرافات وابستگی معنایی داشتهاند و برای طرد و رد و سرکوب عقاید و باورهای «دیگری» مورد استفاده قرار میگرفتهاند، چنانکه پیدایش فرق و نحلههای دینی و مذهبی و شدت گرفتن مجادلات دروندینی، از جمله عوامل عمده افزایش شدید استفاده از این واژگان در ادبیات متقدم مسلمین بودهاست.
Khorafat (Superstitions), with its diverse lexical network of synonym terms, is one of the words that have had many meanings and connotations in various Muslim texts. Despite the attention of some researchers to the lexical, sociological, and psychological dimensions of superstitions, the term has been less studied along with its network of corresponding and similar terms. This article, with the approach of social history of the religious language and reflecting on the historical developments of the uses and meanings of words, focuses on the linguistic components of the Lexical network of humiliation in Islamic literature. To do so, we survey the use of terms such as Mozakhrafat, Mohmalat, Hadhyanat, carandiat, khoza'balat, Lata'ilat, Rakakat, Harzegoyi, Aradjifsarayi and Laf-o-Gazaf in the semantic network of the word Khorafat in two areas: religious (i.e. theological, hadith and mystical areas, etc.) and non-religious (i.e. geographical, travelogues, and socio-political uses). The study shows that these terms have been used in a very wide range of approaches and for different purposes; however, almost all of them have a semantic dependence on a central word i.e. Khorafat, being utilized to reject, deny and suppress the doctrine and beliefs of the “other”. Reasons such as the emergence of religious sects and the intensification of intra-religious controversies are among the main factors behind the sharp increase in the use of these terms in the early Muslim literature.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله با رهيافت تاريخ اجتماعي زبان ديني و با تأمل در تحولات تاريخي کاربردها و دلالت واژگان، با تمرکز بر اجزاي زباني تشکيل دهنده شبکه مفهومي تحقير در ادبيات اسلامي، به طور فشرده نمونه هاي کاربرد واژههاي استخفافآميزي چون مزخرفات، مهملات، هذيانات، چرنديات، خزعبلات، لاطائلات، رکاکات، هرزهگويي، اراجيف سرايي و لافوگزاف را در شبکه معنايي واژه خرافات در دو حيط ه ديني )حوزههاي کلامي، حديثي و عرفاني و...
( و غيرديني )حوزههاي جغرافيا، سفرنامه نويسي و کاربردهاي سياسي اجتماعي( بررسي کرده و نشان دادهاست که اين واژگان در زمينه اي بسيار وسيع از رهيافتها و در طيفي گسترده از نگرشها و با مقاصد مختلف به کار رفته اند؛ با اين حال تقريبا همگي به يک واژه مرکزي يعني خرافات وابستگي معنايي داشته اند و براي طرد و رد و سرکوب عقايد و باورهاي »ديگري« مورد استفاده قرار ميگرفته اند، چنانکه پيدايش فرق و نحله هاي ديني و مذهبي و شدت گرفتن ١.
١. مقدمه و بيان مسأله و روششناسي دقت در بازشناسي مفهومي واژهها در زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي و به عبارتي بازجست زمينه هاي شکل گرفتن دلالتهاي خاص مفاهيم و اصط لاحات و هم چنين بررسي کاربردهاي معنايي و دلالتهاي مختلف آنها و نيز اثر اجتماعيشان از موضوعات مهم در مط العات تاريخ اجتماعي در شاخه تاريخ اجتماعي زبان است و وقتيکه چنين واژههايي را در بستر و بافتاري ديني ببينيم اين گونه از مط العات اهميت و به علاوه پيچيدگي بيشتري پيدا ميکند، به ويژه آنکه دو شاخه تاريخ اجتماعي زبان و تاريخ اجتماعي دين را بايد در کنار هم نهاد و مقوله مورد بررسي را به طور هم زمان از دو منظ ر ديد.