چکیده:
قرآن کریم اسباط را برای اشاره بهشماری از پیامبران دریافتکننده وحی و نیز قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل بهکار برده است. آرتور جفری که بر اساس دیدگاه نخست خویش، اسباطِ دریافتکننده وحی را پیامبران دوازدهگانه یهود، معروف به انبیایِ صغار میدانست، گمان کرده که قرآن کریم با کاربرد اسباط بهمعنای قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل از یک سو، و یادکرد آنان بهعنوان دریافتکنندگان وحی از سوی دیگر، انبیای صغار را با قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل درهم آمیخته است. نسبت نادرستِ خلط بین مصادیقِ اسباط به قرآن بر انگاره بشری بودن آن استوار است. وی بعدها با تغییر دیدگاه خود درباره مصادیقِ اسباطِ دریافتکننده وحی، آنها را اشاره به پسران دوازدهگانه یعقوب7 دانسته است. دلایل و قراین متعددی نشان میدهد که دیدگاه آرتور جفری درباره خلط مصادیق اسباط، بهویژه تطبیق آنان بر پسران دوازدهگانه یعقوب7 و انبیای صغار، ناسازگار با روایت قرآن و ناشی از ناآشنایی وی با مفاهیم قرآنی و اثرپذیری از روایتِ عهد عتیق است. نزول وحی بر اسباط، لزوم ایمان مسلمانان به آنها، یادکرد آنان در کنار پیامبران و نفی یهودی و مسیحی بودن آنها از یک سو، و گزارش قرآن درباره رفتار پسران یعقوب با پدر و برادرشان یوسف7 و نیز فرازهایی از تاریخ شرکآلود و کفرآمیز حیات دینی یهود، بهویژه چگونگی برخورد آنان با انبیا از سوی دیگر نشان میدهد که اسباط دریافتکننده وحی نمیتوانند همان قبایل بنیاسرائیل یا برادران یوسف باشند و هویت جداگانهای دارند. ایشان افراد معین و برگزیدهای از میان نوادگان یعقوب7 بودهاند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی آن حضرت، پیروان معنوی او نیز بهشمار میرفتهاند. این جانشینان و رهبران الهی، به احتمال زیاد پس از یوسف7 و پیش از موسی7 در مصر و میان بنیاسرائیل رسالت داشتهاند.
The Holy Qur’an has used asbat to refer to a number of Revelation receiving Prophets as well as the twelve Israelite tribes. Arthur Jeffery, who according to his early viewpoint considered the Revelation receiving tribes (asbat) as the twelve Jewish Prophets, also known as Twelve Minor Prophets, has presumed that the Holy Qur’an by using asbat as the twelve Israelite tribes on one hand and mentioning them as the receivers of Revelation on the other, has proclaimed the Minor Prophets to be the same as the twelve Israelite tribes. Later on, by changing his viewpoint concerning the referents of the revelation receiving tribes, he has considered them as referring to Prophet Jacob’s twelve sons. Various reasons and evidences indicate that Arthur Jeffrey’s viewpoint concerning the confusion of the referents of asbat, especially their application to Prophet Jacob’s twelve sons and the Minor Prophets, is incompatible with the Qur’an’s narration and are resulted from his unfamiliarity with the Qur’anic concepts and his impressionability from the Old Testament’s narration. The revelation to the asbat, the necessity of Muslims’ faith in them, mentioning them along with the prophets, and the negation of their being Jewish and Christian on one hand and the Qur’an’s report about the Jacob’s sons treatment of their father and brother Joseph as well as some eminent parts of the paganish and blasphemous history of the Jewish religious life, especially the way they treated their Prophets on the other hand, show that the revelation receiving asbat cannot be the same as the Israelite tribes or the Prophet Joseph’s brothers, as they have separate identities. They included certain elect members from among the descendants of Prophet Jacob, who, besides their racial continuity and by virtue of being successors to Prophet Jacob, have been regarded as his spiritual followers as well. These successors and spiritual leaders have most probably been missioned as prophets in Egypt and among the Israelites after Prophet Joseph and prior to Prophet Jacob.
خلاصه ماشینی:
نزول وحي بر اسباط ، لزوم ايمان مسلمانان به آنها، يادکرد آنان در کنار پيامبران و نفي يهودي و مسيحي بودن آنها از يک سو، و گزارش قرآن درباره رفتار پسران يعقوب با پدر و برادرشان يوسف و نيز فرازهايي از تاريخ شرکآلود و کفرآميز حيات ديني يهود، به ويژه چگونگي برخورد آنان با انبيا از سوي ديگر نشان مي دهد که اسباط دريافت کننده وحي نميتوانند همان قبايل بنياسرائيل يا برادران يوسف باشند و هويت جداگانه اي دارند.
بيشتر اين منابع با اثرپذيري از گزارش هاي عهد عتيق ، درباره فرزندان يعقوب ، قبايل دوازده گانه بنياسرائيل و رهبران ، پادشاهان و پيامبران آنها به بحث و بررسي پرداخته اند، اما درباره بررسي ديدگاه آرتور جفري و نقد ديدگاه وي درباره نسبت خلط قبايل بنياسرائيل با انبياي صغار يهود به قرآن يا تطبيق اسباط دريافت کننده وحي بر پسران حضرت يعقوب ، پژوهشي يافت نشد.
نوآوري پژوهش پيش رو در اين است که نشان ميدهد آرتور جفري از يک سو به سبب عدم آشنايي عميق با مفاهيم و روايت هاي قرآن کريم ، بشري انگاشتن و اثرپذيري آن از الهيات يهودي و مسيحي، به نادرستي ادعا مي کند که قرآن ميان اسباط (قبايل ) بنياسرائيل و پيامبران صغار يهود خلط کرده ، و از سوي ديگر در تلاشي تجديدنظرطلبانه براي تعيين مصداق اسباط دريافت کننده وحي، از ديدگاه تفسيري برگرفته از عهد عتيق اثرپذيرفته و اسباط دريافت کننده وحي را بر پسران دوازده گانه حضرت يعقوب تطبيق کرده است ، در حالي که تأمل در آيات قرآن نشان مي دهد که اسباط دريافت کننده وحي افراد معين و برگزيده اي از ميان نوادگان يعقوب بوده اند که افزون بر استمرار نژادي ، به اعتبار جانشيني آن حضرت ، پيروان معنوي او نيز به شمار ميرفته اند.