چکیده:
علمای امامیه برای ارزیابی روایات از دو اصطلاح صحیح و ضعیف استفاده میکردند و بر اساس قراین - که یکی از آن قراین سند حدیث بود - به صحت و یا ضعف حدیثی حکم میکردند. تا اینکه نظریه تربیع احادیث توسط علّامه حلّی به کار گرفته شد. ایشان احادیث را بر اساس سلسله سند به چهار دسته «صحیح»، «حسن»، «موثق » و «ضعیف» تقسیم کرد. با توجه به انتقاد بسیاری از عالمان به این شیوه ارزیابی، در این پژوهش بر آن شدیم تا به صورت آماری میزان پایبندی علّامه حلّی در عمل به وضع اصطلاحات جدید و سندمحوری را به دست آوریم. بر اساس نتایج به دست آمده، ایشان در موارد بسیاری به اصطلاحات خود پایبند نبوده و تعداد احادیث ضعیفی که مورد عمل قرار داده، از مجموع احادیث صحیح وحسن و موثق بیشتر است. بنابراین با وجود اینکه ایشان از پیشگامان رویکرد سندمحورانه به نقد حدیث است. این رویه را در کتابهایش در پیش نگرفته است.
In order for them to evaluate the traditions, the Imami scholars used the two terms of sahih (authentic) and da‘if (weak). Based on the indications one of which was the isnad of hadith, judged a hadith as being sahih or da‘if, until the theory of tarbi‘ (quadripartite) was applied by Allamah al-Hilli. He classified the hadiths based on their isnads to the four categories of sahih (authentic), hasan (good), muwaththaq (reliable) and da‘if (weak). Considering the numerous criticisms of the scholars on this evaluation method, we decided in this study to statistically investigate the commitment degree of Allamah al-Hilli in acting on the coinage of new terms and the isnad-orientedness. Based on the achieved results, he has not been committed, in many cases, to his terms and that the number of da‘if traditions upon which he acted exceeds the total number of sahaih, hasan and muwathathaq hadiths. Therefore, despite the fact that he is among the pioneers in the isnad-oriented approach of the criticism of hadith, he has not applied this method in his works.
خلاصه ماشینی:
1 ایشان در کتاب الرعایة فی علم الدرایة نیز گفته است: علامه حلی در کتب خود طریق به «معاویة بن میسرة»، «عائذ الاَحَمسی»، «خالد بن نجیح» و «عبد الاعلی مولی آل سام» را صحیح نامیده، در حالی که نصی بر توثیق سه نفر اول در کتب رجال نداریم و چهارمی(عبدالاعلی) نیزتوثیق نشده است.
4 معلوم میشود از منظر ایشان اتصال سند شرط حدیث صحیح است و تعاریف علّامه از این احادیث همان تعاریف دانشمندان علم درایه است.
احادیث حسن که صحیح نامگذاری شدهاند بیان شهید ثانی - که در مقدمه آمده بود - درباره عملکرد علّامه حلّی درست است؛ چرا که ایشان چندین روایت را - که ابراهیم بن هاشم در سندشان وجود دارد - به درستی حَسَن نامیده (برای نمونه روایتهایی از حلبی و جمیل بن دراج و زراره و محمد بن مسلم را به درستی حسن نامگذاری کرده که در سندشان ابراهیم بن هاشم وجود دارد)، 1 ولی در جای دیگری از کتابش روایت یونس را صحیح نامیده، در حالی که ابراهیم بن هاشم در سند روایت وجود دارد.
1 علامه حلی تعدادی احادیث را که ارسال شیخ طوسی از حسین بن سعید است، صحیح نامیده، 2 ولی با رجوع به مشیخه التهذیب معلوم میشود که در سند حدیث «احمد بن محمد بن الحسن بن ولید» و «الحسین بن الحسن بن أبان» آمده که نصی بر توثیق این دو نیست و آیة الله خویی تصحیح علّامه را در طریقی که «احمد بن محمد بن الحسن بن ولید» در آن است، از اجتهادات علّامه دانسته و گفته خود علّامه در رجالش ذکری از احمد نیاورده است.