چکیده:
این مقاله با استفاده از روش مقایسهای ذیل رهیافت جامعهشناسی تاریخی میکوشد تا مؤلفههای سیاسی و اقتصادی معرف بیثباتی سیاسی را در ادوار ششگانة حیات جمهوری اسلامی طی سالهای 1357-1392 از طریق مؤلفههای هفتگانه شامل ناآرامیهای اقتصادی، درگیریهای جداییطلبانه، انشقاق سیاسی، عوامل خارجی، کودتا، مناقشات انتخاباتی، و ناآرامیهای سیاسی تحلیل تطبیقی کند. بر این اساس، مقاله نخست نشان میدهد از میان مؤلفههای مزبور درگیریهای جداییطلبانه، کودتا، و ناآرامیهای اقتصادی کمترین نقش و انشقاق سیاسی بیشترین نقش را در وقوع بیثباتی سیاسی در ایران دورة موردبررسی داشتهاند. دوم، مشخص میکند بیشترین تعداد مؤلفههای بیثباتی سیاسی در دورة اول و کمترین تعداد در دورة سوم وجود داشته است. سوم، نشان میدهد مؤلفههای بیثباتی سیاسی در ایران در بیشتر مواردی مانند درگیریهای جداییطلبانه، ترورهای سیاسی، کودتا، و جنگ، که در دورههای اول تفوق داشتهاند، از دورههای چهارم بهبعد جای خود را به مؤلفههایی مانند مناقشات انتخاباتی دادهاند و بدینسان ماهیت ناپایدار مؤلفههای بیثباتی سیاسی در ایران را منعکس کردهاند. چهارم، مشخص میکند مؤلفة انشقاق سیاسی برخلاف سایر مؤلفهها در تمامی ادوار حیات سیاسی دولتها همواره با ماهیتی پایدار وجود داشته است. درنهایت مقاله با درپیشگرفتن رویکرد تبیینی نشان میدهد که ساختارهای تاریخی، ساختار دولت، و کنش کارگزاران سیاسی چرا و چگونه بر پایداری و ناپایداری مؤلفههای بیثباتی سیاسی در ایران اثر گذاشته است.
This article attempts to compare thePolitical & Economic Components of political instability in the Islamic Republic's six political life spans from 1979 to 2013 through the seven variables of economic protests, guerrilla Wars, political division, foreign variables, coup, electoral disputes and internal riots. The first comparative finding of the paper is that among the seven variables studied, the guerrilla Wars, economic protests and coup variables had the least impact and the political divisibility variable had the most periodic effect on the occurrence of political instability. The second finding is that the first period had the highest frequency of variables causing political instability and the third period had the least frequency. The third finding of the paper is that the Components of instability have had dynamic and transient nature. As the variables of the guerrilla Wars, the political assassinations and coups that prevailed in the first period have replaced variables like electoral disputes from the fourth period onwards. And reflect the unstable nature of the components of political instability in Iran. Fourth, it shows that the component of political division, unlike other components, has always existed in all periods of political life of governments and reflects the stable nature of the components of political instability in Iran. Finally, by taking an explanatory approach, the article shows to what extent the historical aspects, nature and structure of the government and the actions of political agents have contributed to the stable & unstable nature of the components of political instability in Iran.
خلاصه ماشینی:
سوم ، نشان ميدهد مؤلفه هـاي بـيثبـاتي سياسي در ايران در بيش تر مواردي مانند درگيريهاي جداييطلبانه ، ترورهاي سياسي، کودتا، و جنگ ، که در دوره هاي اول تفوق داشته اند، از دوره هاي چهارم به بعـد جـاي خـود را بـه مؤلفـه هـايي ماننـد مناقشات انتخاباتي داده اند و بدين سان ماهيت ناپايدار مؤلفه هاي بيثباتي سياسي در ايـران را مـنعکس کرده اند.
بدين سان نخستين سؤالي که در اين جا مطرح مي شود اين که جمهـوري اسلامي ايران طي سال هاي ١٣٥٧-١٣٩٢ و در ادوار زماني شش گانۀ موردبررسي با کدام يـک از مؤلفه هاي سياسي و اقتصادي بيثباتي سياسي مواجه بوده است ؛ دوم فراواني اين مؤلفه هـا در کدام دوره ها کم تر و در کدام دوره ها بيش تر بوده است ؛ سوم از منظر تطبيقي تا چه ميـزان مؤلفه هاي تشکيل دهندة بيثبـاتي سياسـي در ادوار مـوردبررسـي يعنـي شـش دورة حيـات جمهوري اسلامي تغيير کرده اند و تا چه ميزان ثابت باقي مانده اند.
سپس با استفاده از منظومۀ نظري برآمده از ره يافت جامعه شناسي تاريخي، که حـاوي مؤلفه هاي هفت گانۀ سياسي و اقتصادي تشکيل دهندة بـيثبـاتي سياسـي اسـت ، وارد تحليـل دوره هاي شش گانۀ تاريخي موردنظر مـيشـود تـا مشـخص کنـد کـدام يـک از مؤلفـه هـاي هفت گانۀ مزبور در ادوار موردبررسي وجود داشته اند.
تأثير انتخابات در بيثباتي سياسـي بـاتوجـه بـه عـواملي ماننـد ظرفيت دولت (٣٢٢-٣٢١ :٢٠١٠ Thies)، احتمال حمايت خارجي (٣٠٩-٢٩٣ :٢٠٠٧ Gleditsch; ٢٤٢-٢١٧ :٢٠٠٧ Salehyan)، و يا زمينه هـاي نامسـاعد داخلـي (٩٠-٧٥ :٢٠٠٣ Fearon and Laitin) ميتواند متفاوت باشد، اما مناقشه هاي انتخاباتي عموما برسر روند برگزاري انتخابات و نتـايج آن درگرفته است .