چکیده:
در بیشتر متنهای تاریخی سدههای نخستین اسلامی که بر اساس روایتهای پیش از اسلام و ترجمۀ آنها نوشته شده است، فهرستهایی از نام و سالشمار شاهان اشکانی دیده میشود که تفاوتهایی با یکدیگر دارد. با در نظر گرفتن این تفاوتها میتوان فهرست پادشاهان اشکانی را به پنج گروه تقسیم و ریشۀ روایتهای آنها را بررسی کرد. در این میان تفاوت فهرست پادشاهان اشکانی در شاهنامۀ فردوسی و روایتِ بیرونی از شاهنامۀ ابومنصوری و همچنین سخن ثعالبی از کتابی به نام شاهنامه، این پرسش را پیش میکشد که اگر فردوسی شاهنامۀ ابومنصوری را منظوم کرده است، چرا روایت منظوم او با سخن بیرونی از همین کتاب تفاوت دارد؟ در این مقاله کوشش شده تا با روشِ تحلیلِ اسناد نشان داده شود که فهرست فردوسی و بیرونی در کدامیک از پنج گروهِ مورد نظر قرار میگیرد. با در نظر گرفتن این نکته میتوان احتمال داد که دو روایت متفاوت در شاهنامۀ ابومنصوری بوده است؛ نخست روایتی نه چندان دقیق، اما متداول در میان تاریخنویسان که فردوسی آن را به نظم درآورده است و ثعالبی به بخشهایی از آن اشاره میکند و دیگری جدولی که در متنهای تاریخی به آن اشارهای نشده و بیرونی آن را به کتاب خود برده است.
In most of the historical texts of the first centuries of the Islamic era, which are based on pre-Islamic narrations and their translations, there are lists of names and annals of Parthian kings that are drastically different from each other. Considering these differences, the list of Parthian kings can be divided into five categories and the origins of their narratives can be studied. However, the difference between the list of Parthian kings in Ferdowsi's Shahnameh and Biruni's narration, as well as Salabi's statement from a book called Shahnameh, raises this question that if Ferdowsi has used Abu Mansouri's Shahnameh as a reference, why his poetic narration is different from Biruni's narration of the same book? This study, using document analysis, tried to show that Ferdowsi and Biruni's list belongs to which of the five stated groups. The study showed the possibility of two different narrations in Abu Mansouri's Shahnameh. The first was not very accurate, but common narration among historians that had been used by Ferdowsi and Salabi refers to some parts of that. On the other hand the second one was a table that did not mention in the historical texts but used by Biruni in his book.
خلاصه ماشینی:
بـا در نظـر گرفتن اين نکته ميتوان احتمال داد که دو روايت متفاوت در شاهنامۀ ابومنصوري بوده است ؛ نخسـت روايتي نه چندان دقيق ، اما متداول در ميان تاريخ نويسـان کـه فردوسـي آن را بـه نظـم درآورده اسـت و ثعالبي به بخش هايي از آن اشاره ميکند و ديگري جدولي که در متن هاي تاريخي به آن اشاره اي نشـده و بيروني آن را به کتاب خود برده است .
اگر فردوسي، ثعالبي و بيروني دربـارٔە اشـکانيان از شـاهنامۀ ابومنصـوري مطلب خود را آورده اند، دليل اختلاف روايت آن ها چيست ؟ آيا فردوسـي از منبعـي بـه غيـر از شـاهنامۀ ابومنصـوري استفاده کرده و با اين کار در نظم شاهنامه از منابع متعدد بهره برده است ؟ آيا بيروني، ثعـالبي و فردوسـي مطـابق اشـارٔە پژوهشگران ، نسخه هاي متفاوتي از شاهنامۀ ابومنصوري در دست داشته اند؟ براي پاسخ به اين پرسش ها ابتدا بايـد بـه فهرست هاي گوناگون پادشاهان اشکاني در متن هايي کـه پـيش از شـاهنامۀ فردوسـي (سـال ۴۰۰ ه .
گروه ب در اينجا روايت تاريخ نگـاراني خواهـد آمـد کـه سـخن آن هـا بـا گـروه «الـف » شـباهت فراوانـي دارد و بايـد گفـت فهرست هاي هر دو گروه ، ريشه در يک روايت مشترک دارد با اين تفاوت که به جاي «فيروزان پسـر هرمـزان »، «اردوان اشکاني» يا «اردوان بزرگ » آورده اند و گودرز را پسر اشک /اشکان /اشکانيان و بلاش را پسـر خسرو/کسـري ميداننـد.