چکیده:
نگرانی از نقض گستردة حقوق بشر، منجر به پدید آمدن مفهومی جدید در حقوق بین الملل، به نام دکترین «مسئولیت حمایت» شد. ایالات متحده با استفاده از نقش مداوم به عنوان یک رهبر جهانی و به دلیل منافع شخصی، به نظریة مسئولیت حمایت روی آورده است. تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه، موجب طرح مجدد بحث مداخلات بشردوستانه در قالب دکترین مسئولیت حمایت گردید. در رفتار تصمیم گیرندگان سیاست خارجی ایالات متحده در مقابله با بحران های کشورهای عربی، اغلب شاهد فقدان استفاده مداوم و سیستماتیک از مسئولیت حمایت بوده ایم. پرسش اصلی در اینجا این است که سیاست خارجی آمریکا در زمینة اجرای دکترین مسئولیت حمایت چگونه ارزیابی می شود؟. و تلاش شده است تا این فرضیه مورد آزمون قرار گیرد که شکاف بین تئوری و عمل در استفاده از دکترین مسئولیت حمایت در سیاست خارجی آمریکا صورت پذیرفته است. با توجه به بحث طرح شده، این نوشتار درصد بررسی مبنای واقعی توسل به دکترین مسئولیت حمایت در سیاست خارجی آمریکا به خصوص نسبت به تحولات اخیر کشورهای عربی است.
oncern of widespread violations of human rights caused by internal crises led to emergening a new concept in international rights called the "responsibility to protect".United States by using continuous role as a world leader and because of the personal interests in the more extensive welfare and Peace development is turned to the theory of The Responsibility to Protect Based on a strategic principle in foreign policy. The Middle East and North Africa Evolution caused re design of humanitarian interventions Discussion in framework of the tesponsibility to protect doctrine as well as its legal basis. In behavior of United States foreign policy decision-makers to deal with the Arabic countries crises, we were often witnessed the lack of consistent and systematic use of the responsibility to protect. The main question in here is that how is evaluated America's foreign policy in the field of the implementation of the UN's responsibility to protect doctrine For the United Nations؟ and efforts have been made to the this hypothesis has be tested that The gap between theory and action in using of the tesponsibility to protect doctrine in America's foreign policy be done to Considering.
خلاصه ماشینی:
با توجه به ، به رسميت شناختن آموزه مسئوليت حمايت در سال ٢٠٠٥ در سند نهايي اجلاس جهاني و ادامه تلاش آمريکا با برخي از بازيگران جامعه بين المللي براي ترويج و عملياتي شدن مسئوليت حمايت ، ايالات متحده بايد با توجه به موقعيت خود و حاکميت ملي اين کشور بعد از تهاجم و استفاده از نيروهاي نظامي در شرايط وخيم عراق ، به اهميت حياتي حفظ صلح و ايجاد صلح پي ببرد.
(ظريف و سجادپور،١٣٩٣: ٣٠٩-١٠٤) بر پايه گزارش هيئت عاليرتبه و نيز نظرات کشورها، دبيرکل سازمان ملل در مارس ٢٠٠٥ گزارشي را تحت عنوان «براي آزادي بيشتر، به سوي توسعه ، امنيت وحقوق بشر براي همه » ارائه کرد که در بند ١٣٥، مسئوليت حمايت مورد تأکيد قرار گرفته بود:"من معتقدم که بايد 1 -International Commission on Intervention and State Sovereignty High-Level on Threats,Challenges and Change 39 مسئوليت حمايت را بپذيريم و هنگام ضرورت به آن عمل کنيم .
٣- رويکرد يکجانبه گرايانه و چندجانبه گرايي سياست خارجي آمريکا نسبت به مولفه - هاي پيشگيري ، واکنش و بازسازي دکترين مسئوليت حمايت در سال ٢٠٠١ خانم سامانتا پاور١، به عنوان مشاور در کميسيون بين المللي مداخله و حاکميت دولتها که توسط کانادا ايجاد شده بود شرکت کرد و اين آغاز همان اصطلاح «مسئوليت حمايت » است .