خلاصه ماشینی:
"حتی یکیشان به بهانهء جار زدن توی هر سوراخی سرک کشیده بود،و وقتی که پشت بازار شازده فاصل، گردن چرکینش را دراز کرده بود تا دم پلههای سنگی خانه عمویم که گرداگر چرخ میخورد تا لب حوضی که حالا ماهیهایش مرده بودند وهمه روی آب.
هادی حکیمیان از داستاننویسان نوقلم شهرستانی است که با اولین کتاب مستقل خود(گل انارها را باد میبرد...
نویسنده،در این مجموعه 160 صفحهای،بیستوسه داستان کوتاه را به مخاطبان ادبیات داستانی ایران عرضه کرده است.
همین رویکرد،گاه به داستانهای کتاب حالت معمایی داده؛سبب شده که پیرنگ داستانها،از وضوح کافی برخوردار نباشد؛و در مواردی، بعضی از داستانها،در حد یک خلاصه داستان باقی میماند.
» (ص 17) این زاویه نگاه بیرونی در اغلب داستانهای کتاب تکرار میشود.
در مجموع،هادی حکیمیان گامهای اول خود را با توانایی مضاعفی نسبت به همدورههایش شروع کرده است،وتسلط خود را بر گونههای مختلف داستاننویسی،در حوزهء داستان کوتاه،به رخ کشیده است."