چکیده:
مثنوی معنوی یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی است که مولانا جلال الدین بلخی آن را به نظم کشیده است. یکی از عناصری که باعث افزایش زیبایی و جذّابیت اشعار این اثر نفیس گشته؛ استفاده از عنصر رنگ است که آمدن آن در لابلای ابیات مثنوی دارای دلالات معین و اغراض خاصی است. مولانا 2275 بار از رنگها در مثنوی به صورت مستقیم و غیر مستقیم استفاده کرده است که آن رنگها عبارتند از: سیاه، سفید، سبز، قرمز، زرد و مشتقات اینها. پرکاربردترین رنگ در اشعار مولوی، رنگ زرد و کم کاربردترین آن رنگ سفید است. مولوی مرادش علاوه بر وصف طبیعت رنگها، تعبیر از حالات مختلف انسان و طبیعت پیرامون در موقعیتهای مختلف است. و در این راه، گاه از تشبیه، استعاره، کنایه، و یا رمز بهره برده است.
خلاصه ماشینی:
2. استعاره از زیبایی: متداولترین کاربرد رنگ سفید برای تعبیر از زیبایی است که مولانا سپیدی را گاه برای وصف رنگ پرنده باز به کار برده است که باعث زیبایی این پرنده شده است: باز اگر باشد سپید و بی نظیر چون که صیدش موش باشد، شد حقیر (د6: ب136) گاه شاعر رنگ سفید را در کنار رنگ سیاه به کار برده و سفید را رمز زیبایی و سیاه را نماد زشتی استفاده کرده است: ظاهرِ نقره گر اِسپیدست و نُو دست و جامه می سیَه گردد ازو (د1: ب449) اگر چه ظاهر نقره سفید و پُر رونق است، ولی دست و لباس را سیاه میکند؛ زیرا خاصیت نقره این چنین است [ریاکاران بر همین وصف اند]در مورد وزیری است که به عیسویان میگفت در طریق دین خود چابک و چالاک باشید امّا فحوای کلام و عمق مقصودش، روح و جان مستمعان را سست میکرد و آنان را در سلوک آیین خود درمانده میساخت (زمانی، 1387، د1: 178) 3.
3. کنایه از رو سپیدی: مولانا گاه لفظ «رو سپیدی» را در تعبیر از رستگاری انسان با تقوا به کار برده است: عفو باشد، لیک کو فرّ امید که بود بنده ز تقوی رو سپید؟ (د5: ب3155) شاعر اذعان دارد که در هر حالی میتوان به عفو و بخشش پروردگار امید داشت لیکن این امید، با امید شخص باتقوا و پرهیزکاری که با تقوای خود رو سفید گشته و بدین وسیله رستگار شده، بسیار متفاوت است و قابل قیاس نیست.
رنگهای به کار رفته در مثنوی شامل 5 رنگ سیاه، سفید، سبز، قرمز و زرد است که گاه به صورت مستقیم و گاه به صورت غیرمستقیم برای وصف اشیا و یا به صورت تشبیه، استعاره، کنایه برای تعبیر از حالات درونی خود و یا طبیعت پیرامون استفاده کرده است.