چکیده:
مطالعۀ سیر تحول شعر عاشقانه از گذشته تا امروز، ما را با شاعرانی آشنا میکند، که عشق جوهر وجود آنان و هم ذات شعرشان بوده است. بر این اساس تاکنون آثار و اندیشة تعدادی از شاعران نام آشنای معاصر چون احمد شاملو، فروغ فرخزاد، هوشنگ ابتهاج، حمید مصدق، حسین منزوی و ... مورد نقد و بررسی قرار گرفتة است؛ اما راز و رمز شعر گروهی دیگر همچنان در پردۀ ابهام باقی مانده و کمتر کسی به سراغشان رفته است. این جستار به نقد و بررسی اشعار عاشقانۀ شاعر معاصر، شمس لنگرودی، و نگرش او به معشوق پرداخته است. در پنجاه و سه ترانۀ عاشقانه و دیگر اشعار این شاعر، شاهد نگرش جهانی و انسانی لنگرودی به معشوق هستیم. مخاطب شعر شمس بهخوبی میتواند تفاوتهای معشوق شعر سنتی را با شعر نو مورد مقایسه قرار دهد. این پژوهش سعی کرده است، الگوهای ارزشی معشوق شعری را در عاشقانههای شمس لنگرودی معرفی کند.
خلاصه ماشینی:
1. حیات بخشی معشوق در عاشقانههای شمس لنگرودی رویکرد شاعران عاشق به عشق و تجسم آن در شعر، رویکردی برخاسته از زندگی است.
مردم به ترانههای عاشقانه از صمیم جان گوش میسپارند» ( فروم، 19:1388) شمس لنگرودی میان زندگی، عشق و معشوق، پیوندی تنگاتنگ برقرار میکند و این مهرگیاه را نجاتبخش زندگی و انسان میشناسد.
در آب دریاچه فرو شو و آب را بشوی در شعلهزار تشنه فرو شو و آتش را گرم کن دهان بر دهان زمین بگذار و جان تازه به این مرده ببخش (لنگرودی، 601:1390) بادها در کنار بستر تو پلک میزنند تا طرح پولکهای تورا بگیرند دریا به پاس حضور تو سرشار نمک میشود چگونه تو آب را رام میکنی که در پی تو به جانب دریا روان است (شمس لنگرودی، 622:1390) استحاله در طبیعت را در شعر فروغ نیز بارها دیدهایم.
شمس لنگرودی بین شادمانی درونی خود و طراوت و شادابی طبیعت که به نظر او هر دو حاصل توسع و توالی عشق است پل میبندد و با بهتصویر کشیدن این شادمانی و مدد گرفتن از پدیدههای طبیعی، فضایی سوررئالیستی ایجاد میکند، که باعث میشود هرچه نقصان وجود دارد سیر بهسوی تکامل را آغاز کند.
آتش اندامش را شعلهای از پیروزی و رهایی و اندوه دربر میگیرد چنانکه هیچ کس را دیگر اندیشة آن نیست به طرف دیگر نظر بدوزد ( شمس لنگرودی، 58:1390) شعر شاملو نیز بهویژه در مجموعة «آیدا در آینه» سرشار از این تصویرسازیها و بیان رابطة جسمانی میان عاشق و معشوق است.
نتیجهگیری شعر عاشقانة معاصر برآیند نگرش انسانگرایانة شاعر عاشق به عشق و معشوق است.