چکیده:
ادب ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ در ﻣﻮﺿﻮع ﻋﺸﻖ ﮐﻪ از ﮐﻠﯿﺪیﺗﺮﯾﻦ ﻣﺒﺎﺣﺚ ادب ﻏﻨﺎﯾﯽ اﺳﺖ، وﺟﻮه اﺷﺘﺮاک ﺑﺴﯿﺎری دارد. اﮔﺮﭼﻪ ﮐﻪ در ﻫﺮ ﻧﻮع، ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻃﯿﻒ و ﺳﺎﺣﺖﻫﺎﯾﯽ ﻣﺘﻔﺎوت ﻋﺮﺿﻪ و ﻣﻘﺎﺻﺪی از ﻟﻮﻧﯽ دﯾﮕﺮ اراﺋﻪ ﺷﻮد. اﻣﺎ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﻣﺸﺘﺮک ﻫﺮدوی آﻧﻬﺎ رﯾﺸﻪ در ﻋﻤﯿﻖﺗﺮﯾﻦ ﺣﺲ آدﻣﯽ- ﮐﻪ ﻫﻤﺎن اﻇﻬﺎر ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ اﺳﺖ- دارد. از اﯾﻦ رو، اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﻪ روش ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﺤﺘﻮای ﮐﯿﻔﯽ واز ﻧﻮع ﻣﻀﻤﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﯿﺎن ﺑﺮﺧﯽ از ﺷﺒﺎﻫﺖﻫﺎی ادب ﻏﻨﺎﯾﯽ و ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ، ﺑﺨﺼﻮص از ﻣﻨﻈﺮ ﻣﻔﻬﻮم ﻋﺸﻖ ﻣﯽﭘﺮدازد. ﻣﺘﻦ ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ، ﺣﮑﺎﯾﺖﻫﺎی ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﺷﺮح ﺳﺮوری اﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ از ﺷﺮوح ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺑﺮ ﻣﺜﻨﻮی ﻣﻮﻻﻧﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ از آﻧﻬﺎ در ﮐﺘﺐ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﻣﺘﺼﻮﻓﻪ آﻣﺪه اﺳﺖ. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺮاﻫﯽ اﯾﻦ ﺣﮑﺎﯾﺖﻫﺎ ﯾﺎ ﺣﮑﺎﯾﺖ وارهﻫﺎ ﺑﺎ رواﯾﺖﻫﺎی ﻏﻨﺎﯾﯽ و ﻫﻤﺮاﻫﯽ ژرف آﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻣﻌﻨﺎﻫﺎﯾﯽ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﻣﻮﺟﺐ اﻧﮕﯿﺰش ﻣﻌﻨﺎﻫﺎی ﻣﺘﻌﺎﻟﯽ از ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ در ذﻫﻦ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎن ﻣﯽﺷﻮد. واژﮔﺎن ﺻﻮﻓﯿﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺑﺎر اﺻﻄﻼﺣﯽ ﻋﻤﯿﻖ و ﻫﻤﻨﺸﯿﻨﯽ آﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻓﻀﺎﻫﺎی ﻣﺆﺛﺮ ﻏﻨﺎﯾﯽ در ﻣﺘﻦ ﺳﺒﺐ درﯾﺎﻓﺖﻫﺎی ﭘﯿﺪا و ﭘﻨﻬﺎن ﺟﺬاﺑﯽ از اﯾﻦ ﺷﺮح ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻫﻤﺠﻨﯿﻦ اﺳﺘﻔﺎده از ﺑﻦﻣﺎﯾﻪﻫﺎی ﻣﺸﺘﺮک ﻣﯿﺎن ادﺑﯿﺎت ﻏﻨﺎﯾﯽ و ادﺑﯿﺎت ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ در ﺷﺮح ﺳﺮوری، ﺗﺼﻮﯾﺮی از واژﮔﺎن ﻣﺆﺛﺮ در اﻟﻘﺎی ﭘﯿﺎم اﺻﻠﯽ ﺣﮑﺎﯾﺖﻫﺎ اﯾﺠﺎد ﮐﺮده اﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮد، ﻋﺎﻣﻞ ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪی در ﻣﺘﻦ ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران تاریخ دریافت: 14/10/1396 تاریخ پذیرش: 12/12/1396 مقدمه یکی از بارزترین و پربسامدترین مفاهیم در ادب غنایی و عرفانی، عشق است که اگرچه هرکدام مقصد و غایتی جدا دارند اما در جایگاه مبدأ که همان انسان و عواطف سرشارش است یکسان هستند و گاه نیز این دو ساحت،کاملاً درهم تنیده شده است.
آن صالح گفت: دوستترین دوستان تو، نفس و ذات توست؛ چون معصیت کنی، او را به عذاب آخرت گرفتار کنی، پس او را جفا کرده باشی» (همان: 83) در این حکایت، واژۀ جفا با بار عاطفی عمیق خویش و همراهی آن با دوستترین دوستان، تصویری از واژگان مؤثر در القای پیام اصلی این حکایت واره ایجاد کرده است که در این فضای غنایی، عامل انگیزشی قدرتمندی ساخته است.
چون صباح نزدیک شد، آن شیخ گفت: من ابلیسم و ایشان فرزندان من و مرا در این عمل دو فایده است.
در این حکایت، به شکل ظریفی از یکی از بنمایههای اصلی ادب غنایی که همان فراق است سخن گفته میشود.
و روی بر خاک نهاد و گفت: الهی این مرقع نپوشم تا امت محمد را به من ببخشی که پیغمر تو بر اینجا حواله کرد و رسول او فاروق و مرتضی است.
An Analysis of Textual Coherence in Khanlari's Poem "Oghab" Based on the Theory of Michael Halliday and Ruqaiya Hasan Hamid Khanian, Assistant Professor, Persian Language and Literature, Ilam Branch, Islamic Azad University, Ilam, Iran.