چکیده:
در نظام حقوقی ایران، اصالت شهادت برشهادت(شهادت ثانوی) در مواد 1320 ق.م. و ماده231 ق.آ.د.م. با عدم امکان حضور شاهد اصل مورد تثبیت قرار گرفته است، ولی به جهت تعدد اقوال در شیعه و اهل سنت، ضروری است تا موارد اختلافی تشریح و پاسخ داده شود. اصالت شهادت برشهادت در فقه شیعه از رویکرد توسعهای آن در فحوی فقه امامیه و قانون استظهار میگردد. در فقه اهل سنت نیز توسعهای بودن شهادت برشهادت مشهود با بیانات پراکنده و غیرمنسجم همراه شده است. چه اینکه در شافعی ضابطه عذری که سبب پذیرش است، عدم حضور ذکر شده است که علمای سنی مذهب بر غیبت طولانی و یا موت شاهد اصل آن را تعبیر کردهاند. در حنابله نیز ضابطه مشخصی نیست و میتوان به تبعیت از اقلیت آنان عذر را استظهار نمود. در حنفیه بدون احراز ضابطه، استحسان بزرگترین مبنای پذیرش شهادت فرع ذکر شده است که ضابطهای روشن به دست نمیدهد. در مالکی، بر خلاف سایرین اجتهاد در مقابل نص صورت گرفته و قلمرو موضوعی برای شهادت فرع قائل نیستند، چه اینکه آن را در همه امور جاری و ساری میدانند. یافتههای این پژوهش حاکی از عدم وحدت نظر در نظام حقوقی ایران و فقه سنی در حوزه موضوعی به جز قسم إشهادی برای شهادتبرشهادت و در ضابطهی پذیرش آن از جهت عذر میباشد. از اینرو هدف این پژوهش تتبع در مولفههای صحیح مبانی شرعی شهادتبرشهادت و گذر از ظهور جمود در پذیرش شهادتبرشهادت به عنوان یکی از ادله جایگزین اثبات دعوا میباشد.
In the Iranian legal system, the authenticity of Hearsay evidence (secondary testimony), in situations where the presence of original witness is not possible, has been established in 1320 CL and Article 231 of the CPL. Because there are multiple statements in Shi'ah and sunni, it is essential that their differences be explained and answered. The authenticity of Hearsay evidence in Shi'ah jurisprudence is evident from its developmental approach in the context of Imami jurisprudence and the law. In Sunni jurisprudence, the development of evident Hearsay evidence has been accompanied by miscellaneous and incoherent statements. In Shafi'i jurisprudence, the excuse rule that causes acceptance is the absence, which Sunni scholars have interpreted it as a long absence or death of an original witness. In the Hanafi jurisprudence, without obtaining criteria, juristic preference is the most substantial basis for accepting Hearsay evidence that does not provide clear criteria. In al-Maliki's jurisprudence, unlike others, ijtihad is performed against the text, and they do not consider any subject for the Hearsay evidence, because they consider it is in all matter. The findings of this study indicate that there is no unity of opinion in the Iranian legal system and Sunni jurisprudence in the field of the subject, the only exception is the attestation for the Hearsay evidence and its criteria of acceptance is due to excuses attestation to. Therefore, this study aims to research the right elements of Sharia principles of testimony on testimony and to transition from the emergence of Intellectual rigidity in the acceptance of Hearsay evidence as one of the alternative arguments for litigation.
خلاصه ماشینی:
بررسي اصالت در قلمرو موضوعي پذيرش شهادت برشهادت 1 در تحليل نظام حقوقي ايران و فقه اهل سنت 3 عليرضا عسگري ١، سيد مهدي ميرداداشي کاري٢، علي کشاورز ١استاديار، گروه حقوق ، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد قم ، قم ، ايران .
يافته هاي اين پژوهش حاکي از عدم وحدت نظر در نظام حقوقي ايران و فقه سني در حوزه موضوعي به جز قسم إشهادي براي شهادت برشهادت و در ضابطه ي پذيرش آن از جهت عذر ميباشد.
شهادت برشهادت ، تعذر، مشقت از حضور، استحسان ، إشهاد ١ پژوهش حاضر مستخرج از پايان نامه کارشناسي ارشد، با عنوان «شهادت بر شهادت در نظام حقوقي ايران با تطبيقي تحليلي بر فقه اهل سنت »، دانشجو: علي کشاورز، استاد راهنما: عليرضا عسگري ارائه شده در دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم در سال ١٣٩٦ ميباشد.
در فقه اهل سنت معيار و ضابطه ي پذيرش شهادت فرع ، غيبت طولاني و يا فوت شاهد، اصل معيار ميباشد، در حالي که در نظام حقوقي ايران مطلق عذر سبب پذيرش چنين شهادتي است .
از اين رو به نظر ميرسد در فقه اهل سنت معيار مشخص و ثابتي جهت تجويز شهادت برشهادت نميتوان به صورت يکپارچه معرفي کرد؛ چه اينکه همان قدر که غيبت طولاني و عدم دسترسي، معيار قرار گرفته است ، به همان ميزان استحسان سبب پذيرش آن است .
بنابراين ، در فقه مالکي حضور شاهد اصل در محل مانع از پذيرش شهادت برشهادت ميباشد و ضابطه را غيبت طولاني در حدود و در غير از حدود، غيبت ، بيماري، موت و اثني بودن شهود فرع مي - دانند.