چکیده:
«واسازی» در تفکر دریدا نه «روش» بلکه به مثابة «رهیافتی» است که کل انگارههای متافیزیکی و سنت فلسفة غربی را از افلاطون تا هوسرل به پرسش میکشد. وسعت نگاه او، مفاهیم دینی را نیز به جهت صبغة متافیزیکی آن شامل میشود. این جستار، نقش اصطلاح «واسازی» و کاربست و تبیینگریِ آن را در حوزة الهیات نشان میدهد؛ برای این مقصود ضمن اشاره به تفسیرهای بدیلی که واسازیِ دریدا را با نیستانگاری پیوند داده است و نقد این ادعا؛ با استمداد از شواهد واسازانة تفکرِ او از قبیل مفهوم هدیه، پارادوکسِ ایمان، موعودباوری و عدالت کوشیده است از قرابت میان واسازی و امکان تفکر دینی سخن بگوید. با این بیان، در کنار خوانش نیستانگارانة برخی شارحین او، از امکان تفکر دینی در دریدا و نسبت ایجابیِ واسازی در تحلیل مفاهیم دینی نیز میتوان سخن گفت. و وجه ایجابی و سلبیِ توأمانی که در دیفرانس و امکانناپذیری به مثابة أمارات واسازی وجود دارد میتواند راه را برای امکان و فهم گونهای از الهیات سلبی در تفکر فلسفی دریدا و پرسش از امر قدسی در دورة معاصر باز کند.
In Derrida's thought, "deconstruction" is not a "method" but an "approach" that questions the whole of metaphysical ideas and the tradition of Western philosophy from Plato to Husserl. The scope of his view also includes religious concepts because of their metaphysical nature. This paper shows the role of the term "deconstruction" and its application and explanation in the field of theology. To this end, while pointing to alternative interpretations that link Derrida’s deconstruction with nihilism and critique of this claim and relying on the deconstructive evidence of his thinking, such as the concept of the gift, the paradox of faith, the promise of faith, and justice, it has been tried to speak of the similarity between deconstruction and the possibility of religious thought. With this statement, the metaphorical reading of some of his commentators becomes irrelevant, and the positive and negative aspects that exist in differentiation and impossibility as deconstructive devices can pave the way for the possibility and understanding of a kind of negative theology in Derrida's philosophical thought and questioning of the sacred in the contemporary era.
خلاصه ماشینی:
ایـن جـستار، نقـش اصـطلاح «واسـازی » و کاربـست و تبیین گری آن را در حوزه الهیات نشان می دهد؛ برای این مقصود ضمن اشاره به تفسیرهای بـدیلی کـه واسازی دریدا را با نیست انگاری پیوند داده است و نقد این ادعا؛ با استمداد از شواهد واسازانه تفکـر او از قبیل مفهوم هدیه ، پارادوکس ایمان ، موعودباوری و عدالت کوشـیده اسـت از قرابـت میـان واسـازی و امکان تفکر دینی سخن بگوید.
پس در آغاز راه با تبیین مهمترین اصطلاح فلسفه دریدا یعنی «واسازی » و با عنایـت به برخی از مؤلفه ها، شواهد و مقومات آن «دیفرانس و امکـان ناپـذیری » مـی کوشـیم از سویی نسبت آن را با الهیات سلبی نـشان دهـیم و از سـوی دیگـر زمینـه را بـرای نقـد تفسیرهای بدیلی که مدعی نسبت میان واسازی و نیست انگاری است ، باز کنیم .
چیستی واسازی و نقد متافیزیک حضور در میان متعاطیان فلسفه و زبان شناسی و حتی به نحو عام تر در حوزه علـوم انـسانی ، نـام دریدا با اصطلاح «واسازی ٣» گره خورده است ؛ اما به راستی «واسازی چیست ؟» دریـدا در «نامه ای به دوست ژاپنی » کوشیده است که به این پرسش پاسـخ دهـد و مـانع خـبط و خطاهای احتمالی شود که ممکن است خللـی را در فهـم مـراد و مقـصود او ایجـاد کنـد (٣ :C١٩٩٨ ,Derrida).
آثار او مشحون از استعارات ، تحلیل و نقدهای ادبی اسـت و بـا عنایت به رویکرد واسازانه او دست یافتن به عنصری ایجابی در تفکر او به سهولت میـسر نمی گردد؛ مع الوصف واسازی دریدا راه را برای طرح پرسش های نهایی گشوده است ، هـر چند که سیال بودن ، تعین ناپذیری ، افشانش معنی و بازی از اوصاف تفکـر اوسـت .