چکیده:
«فراشعر» (metapoetry) علیرغم تعاریف و برداشتهای متفاوتی که از آن ارائه شده است ـ اصالتا به قیاس فرازبان، فرانقد و فراداستان به شعری اطلاق میشود که دربارهی شعر سروده شود و در آن آگاهانه با تمرکز بر موضوعات و مفاهیم شعری به نوشتن یا آفرینش شعر بپردازد. طبیعی است شاعر در اینگونه اشعار بسته به برداشتها و نظریههایش، در بارهی ماهیت، اوصاف، ویژگیها، کارکرد و کاربرد آن سخن میگوید.
در میان شاعران فارسی یکی از کسانی که شاید بیش از دیگران فراشعر سروده است، نظامی گنجوی است که در میان اشعار و منظومههایش، مخزنالاسرار از این نظر ممتاز است. او در خلوتهای شبانه و سحرگاهی خود علاوه بر تفکر و تامل در بارهی محتوای اصلی منظومهی خود (توحید، نعت پیامبر، وعظ، تحقیق، پند و اندرز و...) به سخن و بهویژه سخن منظوم پرداختهاست، تا آنجا که بندهایی از اثر خود را به این موضوع اختصاص دادهاست؛ از جمله سبب نظم کتاب، فضیلت سخن و مرتبت سخنپروری. نظامی در یکی از بندهای اثر خود (بند 14 شامل 66 بیت) به بیان آرا و نظرات خود در بارهی شعر پرداختهاست و در آن از ماهیت، کاربرد و کارکرد شعر گرفته تا جایگاه شعر و شاعران، نسبت آن با پیامبری، انتقاد از شاعران مداح، رابطهی شعر و ساحری و... سخن گفته است.
اگر موازنه را نیز در قلمرو فراشعر قرار دهیم، علاوه بر موارد فوق نظامی در بند 12 کتاب خود به موازنهی مخزنالاسرار و حدیقةالحقیقه سنایی دست یازیده است و طبعا مثل هر شاعر دیگری که در موازنه، شعر خود را بر شعری که آن را مورد موازنه قرار داده است ترجیح میدهد، او نیز مخزنالاسرار را از حدیقةالحقیقه برتر میشمارد.
در این مقاله تلاش شده تا فراشعرهای نظامی را از اثر او استخراج شود و موارد بالا با توجه به نظریههای ادبی زمان شاعر و زمان حاضر بهطور مفصل بررسی شوند و آرا و نظریات وی در بارهی شعر مورد کندوکاو قرار گیرد و احیانا به نتایج مشخصی دست یافته شود.
Despite different definitions and interpretations, like meta-language, meta-criticism and metafiction, Meta poetry is essentially applied to a poem that is about poetry itself and the poet consciously focuses on the subject of poetry. Therefore, depending of his views, the poet explains the nature, the characteristics, and the function of poetry. Among the Persian poets, Nezami Ganjavi is one who most frequently returns to Meta poetry and the best example in this regard is his Makhzan al-Asrar. Besides focusing the main subjects of his poem (unity of God, eulogy of the prophet, moral teaching, etc.) he also deals with the subject of writing, especially writing in verse. Indeed he devotes some whole parts to such subject as the origin of his poem, the virtues of writing, and the value of eloquence. In one of his stanzas (stanza 14th with 66 distiches) one can clearly see a variety of issues, from the proper subject and function of poetry to the moral status of poets and its kinship with prophecy, and from criticism of the eulogists to the relation between poetry and magic, etc. If we include comparison in the realm of meta poetry, besides the examples mentioned above, in the 12th stanza of his book Nezami compares Makhzan al-Asrar with Sanai’s Hadiqa al- Haghigha, where, like every other poet who prefers his own poem, he opines that his work is superior to Sanai’s. In this article, the aim is to identify Nezami’s Meta poetry and to discuss the above issues according to the theories of the poet’s age and current literary theories and to explain the conclusion.
خلاصه ماشینی:
جنــــبش اول کــــه قلــــم برگرفــــت حـــرف نخســـتين ز ســـخن درگرفـــت پــــرده ي خلــــوت چــــو برانداختنــــد جلــــوه ي اول بــــه ســــخن ســــاختند تـــــا ســـــخن آوازه ي دل در نـــــداد جـــان تـــن آزاده بـــه گـــل در نـــداد (نظامي، ١٣٦٣: ٧٩؛ ٣/١٣-١) از سوي ديگر درست است که نظامي بند ١٣ را به سخن منثور اختصاص داده است ، امـا از بيت آخر اين بند برميآيد که وي علاوه بر سخن منثور، نظم و شعر را در اين بند از سخن نيز مراد کرده است ، چرا که تا جايي که تاريخ ادبيات به ما ميگويد از وي اثر منثـوري بـه ياد نمانده است که نظامي بدان مباهات نمايد و نام خود را بدان تازه فرض کند: تـــا ســـخن اســـت از ســـخن آوازه بـــاد نـــام نظـــامي بـــه ســـخن تـــازه بـــاد (همان : ٨٠؛ ٢٧/١٣) اين نظر نظامي بدون شک برگرفته از باور اسلامي اوست ، چرا که هيچ شـکي نيسـت کـه معجزه ي پيامبر اسلام (ص ) «کلام الله » است .
چنان که خود نظامي در هفت پيکر تصريح ميکند که سخن از جانب جبرئيـل (حامل وحي) بر او الهام ميشود و نه از طريق جن و ديو و پري: جبـــــــرئيلم ، نـــــــه جنـــــــي قلمـــــــم بـــــر صـــــحيفه چنـــــين کشـــــد رقمـــــم (به نقل از: ثروتيان ، ١٣٧٠: ٢٧٩/١) به هر حال شاعر براي سايه ي پيغمبري حدود و درجات مختلفي قايل شـده اسـت و آن را پيچيده در پرده هاي گوناگون ميداند که يکي از اين پرده ها و درجات بـه شـعراي حقيقـي اختصاص دارد.