چکیده:
ابوالقاسم قشیری(465- 376هـ) یکی از بزرگترین عارفانان و عالمان قرن پنجم هجری قمری است. او در میدانهای علم و معرفت روزگار خود، سرآمد اقران بود. آثار فراوانی که از او برجای مانده گواه این است که نه تنها در سلوک عرفانی و حکمت عملی، بلکه در حدیث و تفسیر و فقه و کلام هم از توانمندی زایدالوصفی برخوردار بوده است. یکی از دغدغههای قشیری بر اساس آنچه که از منابع مختلف گزارش شده، اندیشههای کلامی است. به نظر میرسد باورهای کلامی قشیری در بازخوانی اندیشههای او، همخوانی و تطابق بیشتری با کلام اشعری داشته باشد. این مسأله را میتوان در آثار او به وضوح مشاهده کرد. در رسالهی قشیریه، تفسیر لطایف الاشارات، نامهی شکایت اهل سنت و قصیدة الصوفیهآشکارا منظومهی فکری قشیری آمده است.
نگارنده در این مقاله که به روش کتابخانهای صورت گرفته در پی آن است تا با مراجعه به آثار مذکور هر چه بیشتر به اندیشههای قشیری وضوح ببخشد. نتیجهای ک از مقاله گرفته میشود حاکی از آن است که آراء قشیری بجز مسألهی صفات خبریه و راه شناخت خداوند همان آراء ابوالحسن اشعری است.
خلاصه ماشینی:
طرح انديشه هاي کلامي در آثار قشيري اگر ما تمامي مباحث علم کلام را منحصر در سه بخش : ذات خدا، صفات خدا و افعال خـدا بدانيم ، ابوالقاسم قشيري در هر سه زمينه نظر خود را بيان کرده است : ١.
قشيري در اين مورد ميگويد: توحيد ان بود که بنده يگانه گردد به حقيقت يگانگي خداوند خويش ، به کمال احديت ، کـه يکي است که زکس نزاد و کس از وي نزاد و چون اين بدانست نفي کرد اضداد و انداد را و مانندگي و چگونگي صورت و مثال و آنچه بر وي روا نيست (قشيري، ١٣٧٤: ١٥).
سنايي نيز در همين معني است که ميگويد: عقل حقش بتوخـت نيـک بتاخـت عجــز در راه او شــناخت ، شــناخت سنايي، ١٣٧٤: ٦٣ از اين منظر انسان هيچگاه نميتواند به ذات (=کنه ) خداوند احاطه پيدا کند و اساسا شناخت خدا با ابزار بشري ميسر نيست .
قشيري نيز مطابق با نظر اشعري قايل به رؤيت خدا است : سهل بن عبدالله گويد: مؤمنان به خداوند خويش نگران باشند بـه چشـم سـر و احاطـت و ادراک نبود(قشيري، ١٣٧٤: ١٧).
قشيري نيز در آثار خود به اين مسأله اشاره دارد و به وضوح نظر خود را بيان کرده است .
در مسأله ي راه هاي شناخت خدا هم نظر ابوالقاسم قشيري غير از نظر اشعري و متکلمان ديگر است .