چکیده:
مفاهیم مشترکی که از اجداد بشر نسل به نسل منتقل شدهاند و در ژرفای ضمیر نا خودآگاه قرار گرفتهاند، کهن الگوها هستند، مفاهیمی که جهانی هستند و ریشهای چند میلیون ساله دارند. گرایشهای ارثی مشترکی که انسان در موقعیتهای گوناگون از خود نشان میدهد. نقد کهن الگویی یکی از رهیافتهای اصلی نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی کهن الگوها و نقش آنها در ادبیات میپردازد. هزار و یک شب هم چون بسیاری از آثارادبی جهان جلوه گاهی است که کهن نمونهها را به شیوههای نمادین منعکس میکند. دراین مقاله حکایتها و روایتهای این مجموعه از دیدگاه نقد کهن الگویی، بررسی و بر اساس کهن الگوهای شاخص این اثر (آنیما، آنیموس، سایه، نقاب، عشق، جن و دیو، شیطان، قهرمان، جدال خیر و شر، خود و خویشتن، خداانگاری) تحلیل شده است. بررسی موردی حاضر درباره ی داستانهای این مجموعه نشان دهنده ی قابلیتهای بالای این اثر در حیطه ی ناخود آگاه روان آدمی است. بر اساس یافتههای پژوهش نجیب محفوظ به دور از محدودیتهای زمانی و مکانی، میراث مشترک ادبی وفرهنگی را مورد تایید قرار داده و ثابت کرده است که به یاری این کهن الگوها در صحنههای هزار و یک شب به صورت جزئی و بازتاب آن در رفتار مخاطب به طور کلی میتوان پرواز روح آدمی از آوردگاه جدال خیر و شر تا آسمان نیکیها و رستگاریها را نظاره گر بود، زیرا که در نهایت با برتری نیروهای خیر گره داستان گشوده میشود وشر راهی جز به نیستی ندارد.
Common concepts of human ancestors have been transferred from generation to generation, and in the depths of the unconscious mind, these Archetypes are universal and has their roots for million years. one Thousand and One Nights, including many of the world Saradby effects that sometimes old samples to reflect the symbolic practices. In this article, the story and the story of the from the perspective of archetypal criticism, is reviewed and, based on this archetype (anima, Animos, Twins shadow, mask, love, fairies and demons, evil, hero, battle of good and evil, self and self-Khdaangary) is analyzed.