چکیده:
تلاش برای پیبردن به حقیقت نفس و نتایج حاصله از آنها همواره مورد توجه فیلسوفان بوده و به عنوان یکی از دغدغههای تفکر فلسفی آنها به شمار میرود. این مقاله در صدد پاسخگویی به این سوال است که نفس چه نقشی و جایگاهی در نظام نوری شیخ اشراق دارد آنچه در این مقاله مشخص میشود این است که شیخ اشراق بر خلاف حکمای مشائی (اسلامی – یونانی) علمالنفس را به مباحث الهیات نزدیک میسازد و ازحوزهی معرفتشناسانه به این مسئله نگاه میکند و سخن او در نیروهای نفس نیست بلکه ارائه طریق درچگونگی نجات نفس از زندان تن و رهایی انسان ازظلمات جهان مادی است. لذا در فلسفه اشراقی بود که نظریهی علم حضوری برای اولین بار مطرح شده، به همین خاطر در خصوص ماهیت نفس نیز از این مبنا سود برده است. علم النفس سهروردی ثمر بحث نظری نیست بلکه محصول یک درون نگری و آگاهی به ضمیر است که فقط از طریق ریاضت و مهار کردن اژدهای نفس اماره امکان پذیر است؛ نفسی که نورالانوار را نه تنها نشان میدهد بلکه خود، الهی میشود و نهایتا از این مسیر هست که نظام نوری فلسفهی خویش را سروسامان میدهد و نظام کائنات از طریق معرفتشناسی نفس محقق میشود.
خلاصه ماشینی:
سهروردي در سلوک عيني و در حکمت حقيقي به کساني متوجه است که آنان را«ارباب مشاهدات» ميخواند، يعني کساني که ازطريق عمل و در واقع به کشف حقيقت نائل شده باشند و نه در خيال و پندار، چنانکه در حکمه الاشراق از قول افلاطون ميگويد: «إني رأيت عند التجردأفلاکا نورانيه » (سهروردي، ج٢، ١٣٧٢: ١٦٢) بر اين اساس براي «ديدن»که مرحله اي بالاتر در حکمت است بايد از طريق تجرد که سهروردي آن را «انسلاخ» و خارج شدن از کالبد خاکي ميداند عبور کرد و لذا ديدن و انسلاخ و حکمت در انديشه هاي سهروردي چنان پيوندي دارند که مشکل بتوان آن ها را از هم جدا نمود.
بنيانگذار حکمت اشراق براي تبيين هويت نوري و تثبيت آن، از علم حضوري نفس به خود، ياري ميجويد و اين نقطه ي آغازي است که به مدد آن، هويت نوري مجردات برتر از نفس و ظلماني بودن امور مادي را نيز به اثبات ميرساند؛ به سخن ديگر، وي نظام نور و ظلمت را با اتکا بر اين امر تبيين ميکند (يزدانپناه، ١٣٩٣: ج دوم: ١٧-١٨).
١٥٦-١٥٥) در نگاه شيخ اشراق نخستين قدم ضروري در راه حصول شناخت اشراقي مرحله تزکيه نفس و آماده شدن از براي مکاشفه و درک نور الهي است در اين مرحله است که فرد از خود خويش آگاه ميشود و بواسطه مشاهده عالم برتر را تصديق ميکند به عبارت ديگر مشاهده انوار الهي و کسب انوار اسفهبدي از جانب نورالانوار و درخشش بزرگ خورشيد اعظم که همان عقل فعال يا واهب الصور است اين درک نور مبناي شناخت و علم را تشکيل ميدهد و نفس رهرو است که در هستي نور مستغرق شده است (ضيايي،١٣٨٦،ص.