چکیده:
علم اصول جهت استنباط مسائل فقهی و حقوقی و رفع مشکلات قوانین حقوقی، برای قضات و عالمان، کاربرد فراوانی دارد. به کمک قواعد اصولی میتوان برخی تعارضات را در فقه و حقوق، شناسایی و بر طرف کرد. از جمله مواردی که قواعد اصولی به حل معضلات فقهی و حقوقی کمک میکند و نیاز به بررسی و بازنگری دارد، قوانین مربوط به حقوق مالی زوجه از قبیل: مهریه، نفقه، اجرت المثل، شرط تنصیف دارایی، شیربها و جهیزیه است. ظاهرا برخی از این حقوق با یکدیگر در تنافی هستند که می توان آنها را از جهت قانونگذاری و دلالت با باب تعارض در علم اصول و از لحاظ شرط و مفهوم داشتن شرط، با باب تداخل اسباب و از لحاظ مقام امتثال و مکلف بودن زوج به پرداخت آنها با باب تزاحم بررسی کرد.مقاله حاضر با روش تحلیلی حقوق مالی زوجه را بررسی نموده و دریافته است که در پارهای موارد باید بین تعارض حقوق، جمع عرفی نمود و در نهایت پرداختن مهریه ونفقه بر زوج مسلم است اما از بین اجرت المثل، نحله و شرط تنصیف، پرداخت هر کدام کافی از دیگری است و با توجه به اشکالات وارده به شرط نصف دارایی، بازنگری در این مواد ضروری است.
Principles of law are widely used by judges and scholars to infer jurisprudence and legal issues and to resolve legal problems. Some of the conflicts in jurisprudence and law can be identified and resolved through the principles of law. Examples of laws that help resolve legal and legal issues that need to be reviewed include laws relating to a woman's financial rights, such as dowry, alimony, proverbial, asset-allocation requirement, lease and dowry. Apparently, some of these rights are in conflict with one another, which can be applied to legislate and imply a conflict of principles and, in terms of the meaning of the condition, the interference of the couple and the likelihood and obligation of the couple. They checked with Bob Burrows. The present article has analyzed analytically the financial rights of the wife and has found that in some cases there should be a commonality between the conflicts of law, and finally the payment of dowry and interest to the married couple is certain, but in the case of the proverb, divination and the condition of division. Each is enough of the other and a review of these materials is necessary given the drawbacks of the half-asset condition.
خلاصه ماشینی:
از جمله مواردی که قواعد اصولی به حل معضلات فقهی و حقوقی کمک میکند و در قانون مدنی نیاز به بررسی و بازنگری دارد، قوانین مربوط به حقوق مالی زوجه از قبیل : مهریه ، نفقه ، اجرت المثل ، شرط تنصیف دارایی، شیربها و جهیزیه است .
ظاهرا برخی از این حقوق با یکدیگر ناسازگار و در تنافی هستند که می توان آنها را از جهت قانونگذاری و دلالت با باب تعارض در علم اصول و از لحاظ شرط و مفهوم داشتن شرط ، با باب تداخل اسباب و مسببات و از لحاظ مقام امتثال و مکلف بودن زوج به پرداخت آنها با باب تزاحم بررسی کرد.
مقاله حاضر با روش تحلیلی حقوق مالی زوجه را بررسی نموده و با این نتیجه رسیده است که در پاره ای موارد باید بین تعارض حقوق ، جمع عرفی نمود و در نهایت پرداختن مهریه و نفقه بر زوج مسلم است اما از بین اجرت المثل ، نحله و شرط تنصیف ، پرداخت هر کدام کافی از دیگری است و با توجه به اشکالات وارده به شرط نصف دارایی، بازنگری در این مواد ضروری است .
از آنجا که حقوق مالی زوجه به ویژه شرط تنصیف دارایی زوج ، به صورت شرط ضمن عقد در نکاح دائم در نظر گرفته میشود و هنگامی که سخن از طلاق به میان میآید بحث این شروط قوت گرفته و در باب تداخل اسباب و مسببات ، قابل بیان است .
لذا زوج باید تمام حقوق مالی زوجه را (در صورت مستحق بودن ) اعم از مهریه ، نفقه ، اجرت المثل ، نحله ، نصف دارایی بپردازد.