چکیده:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان ماتریکس و واقعیت درمانی نوین گروهی بر خود کنترلی و سازگاری اجتماعی در مردان وابسته به مت آمفتامین تحت درمان با داروی بوپرنورفین بود. پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی مردان وابسته به مت آمفتامین، تحت درمان نگهدارنده با بوپرنورفین مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر تهران در زمستان 1397 بودند. 45 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و به صورت کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. ابتدا خود کنترلی و سازگاری اجتماعی از طریق پرسشنامه خود کنترلی تانجی (2004) و پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل (1961)، ارزیابی شدند، گروه نخست، درمان ماتریکس و گروه دوم، واقعیت درمانی گروهی دریافت کردند؛ گروه سوم فقط تحت درمان نگهدارنده با بوپرنورفین بودند. متغیرها مجددا در پس آزمون ارزیابی شد. نتایج پژوهش نشان داد هردو درمان بر خود کنترلی و سازگاری اجتماعی بیماران اثر بخش بود (01/0>P) همچنین تفاوت اثربخشی دو درمان معنادار بود (01/0>P) و درمان ماتریکس در سازگاری اجتماعی اثربخشی بیشتری داشت (01/0>P). اما اختلاف معنی داری بین اثر بخشی دو درمان بر خودکنترلی وجود نداشت. با توجه به اینکه الگوی ماتریکس تلفیقی از برنامههای شناختی-رفتاری، مهارتهای مقابلهای، آموزش خانواده و گروههای همیار میباشد، توصیه میشود در درمان بیماران وابسته به مت آمفتامین استفاده شود.
The aim of the present study was to compare the efficacy of matrix treatment and modern group reality therapy on self-control and social adjustment in methamphetamine-dependent men treated with buprenorphine. The present study was experimental with pre-test and post-test with control group. The statistical population consisted of all methamphetamine-dependent men receiving maintenance therapy with buprenorphine referred to Tehran Drug Addiction Treatment Centers in winter 1977. Forty-five individuals were selected by purposive sampling and were randomly assigned into two experimental and control groups. At first, self-control and social adjustment were assessed through the Tanji self-control questionnaire and Bell's social adjustment questionnaire. The first group received matrix therapy and the second group received group reality therapy; the third group received only buprenorphine maintenance therapy. The variables were evaluated again at post-test. The results showed that both treatments were effective on self-control and social adjustment (P <0.01). Also, the difference between the effectiveness of the two treatments was significant (P <0.01) and matrix treatment had more effect on social adjustment. But there was no significant difference between the efficacy of the two treatments on self-control. Given that the matrix model is a combination of cognitive-behavioral programs, coping skills, family education, and support groups, it is recommended to be used in the treatment of methamphetamine-dependent patients.
خلاصه ماشینی:
بررسي کارآمدي ماتريکس درماني بر خودکنترلي و سازگاري اجتماعي سوء مصرف کنندگان مت آمفتامين در مقايسه با واقعيت درماني آمنه اوجي ١ عليرضا حيدرئي *٢ سعيد بختيارپور٣ ناصر سراج خرمي ٤ چکيده هدف از پژوهش حاضر مقايســه اثربخشــي درمان ماتريکس و واقعيت درماني نوين گروهي بر خود کنترلي و ســازگاري اجتماعي در مردان وابســته به مت آمفتامين تحت درمان با داروي بوپرنورفين بود.
نتايج پژوهش نشان داد هردو درمان بر خود کنترلي و سازگاري اجتماعي بيماران اثر بخش بود (٠٠١ واژه هاي کليدي : ماتريکس ، واقعيت درماني ، خود کنترلي ، سازگاري اجتماعي ، مت آمفتامين ، بوپرنورفين ١.
بسياري پژوهشها حاکي از اثر بخشي اين شيوه درمان بر افراد وابسته به مواد مي باشد از جمله پژوهشي که نشان دادند واقعيت درمانــي گروهي مي تواند به عنوان يک رويکرد درماني مناســب در درمــان علائم خلقي معتادان مورد اســتفاده قرار گيرد (جلالي و قادري ، ١٣٩٥).
جامعه آماري پژوهش حاضر شامل تمامي مردان وابسته به مت آمفتامين ، تحت درمان نگهدارنده با داروي بوپرنورفين مراجعه کننده خود معرف به مراکز ترک اعتياد شهر تهران در زمستان ١٣٩٧ بود.
بحث و نتيجه گيري : هدف از پژوهش حاضر مقايسه اثربخشي درمان ماتريکس با واقعيت درماني نوين گروهي بر مهارتهاي خود کنترلي و سازگاري اجتماعي در مردان وابسته به متامفتامين تحت درمان با داروي بوپرنورفين بود.
همچنين يافته هاي اين پژوهش حاکي از اثر بخشي واقعيت درماني گروهي بر سازگاري اجتماعي در مردان وابسته به مت آمفتامين بود که با يافته پيشين همسو مي باشد (لامسون ، ٢٠٠٢).