چکیده:
مسئلۀ پژوهش حاضر بررسی انتقادی خوانش مصطفی ملکیان از مفهوم اصیلبودن است. برای این منظور، نخست کوشیدهایم آرای ملکیان دربارۀ این مفهوم را در آثار وی واکاوی کنیم و بیان وی را در این زمینه تشریح نماییم. آنگاه در ادامه با ابتنا بر دیدگاه چارلز تیلور، فیلسوف کانادایی، به عنوان خوانشی موجّه از پدیدۀ اصالت که به هر دو بُعد فردی و اجتماعی اصیلبودن توجه دارد، دیدگاههای مصطفی ملکیان را تحلیل و نقادی کردهایم تا زمینۀ التفاتِ انتقادی به دیدگاههای مطرح در این حوزه ایجاد گردد. روش این پژوهش در تحلیل دیدگاه ملکیان، روش تحلیل مفهومی است و در نقادی وی نیز به دو شیوۀ نقد درونی و بیرونی بدان پرداختهایم. کاستیهای قابل توجه در دیدگاه ملکیان عبارتاند از: «بیبهرهگی از نگاه تاریخی»، «درهمآمیزی مرزهای معنایی مفاهیم» و «نادیده گرفتن ابعاد اجتماعی اصیلبودن».
The problem tackled in this research is Mostafa Malekian’s reading of the notion of authenticity. To do so, I have sought to explore Malekian’s views of the notion in his work. I will then draw upon the views of the Canadian philosopher Charles Taylor as a justified reading of the phe-nomenon of authenticity which takes into account both individual and social dimensions of authenticity to analyze and criticize Malekian’s views. The method of research here is that of conceptual analysis, and I have criticized his view with both internal and external methods of criti-cism. The flaws of Malekian’s account include lack of historical insight, confusion of semantic boundaries of concepts, and ignorance of the social dimensions of authenticity.
خلاصه ماشینی:
باری به نظر میرسد باید پذیرفت که اصیلبودن واجد «بار عاطفی مثبتی» شده است (ملکیان، 1397، ص 35) و به طور ناخودآگاه، در داوریهای ما، فرد اصیل از فرد غیراصیل برتر انگاشته میشود؛ ولی همچنین لازم است این پرسش مطرح شود که اساساً فرد اصیل به چه صفاتی متصف است؟ و آیا همۀ تبیینهای موجود از فرد اصیل در ساحت معناشناسانه، در ساحت هنجاری یا اخلاقی نیز مورد تأیید است؟ اینها پرسشهایی هستند که در طرح مفهوم اصالت باید مورد توجه قرار گیرند.
به نظر میرسد به دلیل علاقه و تخصص وی در حوزۀ اخلاق، موضوع اصیلبودن جلوۀ ویژهای برای وی یافته است: «به نظر بنده توجهدادن به زندگی اصیل بسیار بسیار مهم است و اگر بگویم نخستین چیزی که باید به دیگران بیاموزیم این است که زندگی اصیل سپری کنند، هیچ مبالغه نکردهام» (ملکیان، 1381، ص 232)؛ همچنین ملکیان در صورتبندی پروژۀ عقلانیت و معنویت خویش، در کنار بیان اصل نخست معنویزیستن، یعنی اولویتبخشیدن به پرسش «چه باید بکنم؟» که در نسبت با دیگر مسائل الهیاتی و غیرالهیاتی است، مولفۀ دوم معنویبودن را اصیلزیستن دانسته است (ملکیان، 1381، ص 230).
اشاره شد که ملکیان، اصالت را صداقتورزیدبه خود یا وفادارماندن به خویشتن تعریف کرده است و تعریف وی از این صداقت و وفاداری، عبارت است از: «فقط بر اساس فهم خود عملکردن و فهم خود را مبنای تصمیمگیریهای عملی قراردادن» (ملکیان، 1381، ص 246)؛ اما میتوان پرسید آیا همۀ ابعاد اصالت بر اساس فهم خویش عملکردن است؟ در پیگیری ادبیات مرتبط با مفهوم اصالت، فیلسوفان دیگری، همچون ملکیان، اصالت را به انتخاب عقلانی از میان گزینهها و عملکردن بر اساس آن تعریف کردهاند؛ برای مثال کایپرز و حاجی، فرد اصیل را فردی میدانند که به صورت عقلانی تصمیم میگیرد و بر اساس آن عمل میکند (Cuypers & Haji, 2007, pp.