چکیده:
در دهه های اخیر زبان شناسان شناختی به مطالعه و بررسی دقیق استعاره پرداخته اند و آن را از جنبه های گوناگون بررسی کرده اند. استعاره در مفهوم شناختی بر خلاف استعاره در دیدگاه سنتی، تنها نقش زیبایی آفرینی ندارد، بلکه ابزاری زبانی- مفهومی است که انسان از آن در جهت درک و شناخت پدیده های اطراف خود استفاده می کند. از این رو، بررسی باز نمودهای زبانی آن، گزارشی دقیق از جهان بینی استعاری هر شخص را به دست می دهد. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با توجه به دیدگاه شناختی به بررسی و مقایسه ی استعاره ی مفهومی اندام واژه ی 'دست' بر اساس الگوی شناختی لیکاف و جانسون در سه اثر شاه نامه فردوسی، خسرو و شیرین نظامی و غزلیات شمس مولوی می پردازد. تا نشان دهد که ایشان در عینی ساختن مفاهیم ذهنی و انتزاعی تا چه حد از این اندام واژه بهره برده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که دست به شکل واژه ای زایا در تجسم ذهنی فارسی زبانان مشارکت می یابد و این شاعران هرچند تحت تأثیر سنن ادبی، زبانی، تجارب بدنی و نیز ریشه های فرهنگی گاهی از استعاره های همانندی استفاده کرده اند، امّا هر یک با توجه به اختلاف در اندیشه و نوع نگرش و هم چنین تفاوت در شیوه ی رمزگذاری اطلاعات به دسته ای خاص از مفاهیم علاقه نشان داده و در جهت مفهوم سازی آن به کمک اندام واژه ی دست کوشیده اند.
خلاصه ماشینی:
نتايج تحقيق نشان مي دهد که دست به شکل واژه اي زايا در تجسم ذهني فارسي زبانان مشارکت مي يابد و اين شاعران هرچند تحت تأثير سنن ادبي ، زباني ، تجارب بدني و نيز ريشه هاي فرهنگي گاهي از استعاره هاي همانندي استفاده کرده اند، اّما هر يک با توجه به اختلاف در انديشه و نوع نگرش و هم چنين تفاوت در شيوه ي رمزگذاري اطلاعات به دسته اي خاص از مفاهيم علاقه نشان داده و در جهت مفهوم سازي آن به کمک اندام واژه ي دست کوشيده اند.
پژوهش حاضر قصد دارد براي آشنايي با نظام استعاري ، شناختي و فرهنگي فردوسي ، نظامي و مولوي و چگونگي استفاده ي ايشان از الگوي شناختي (Cognitivemodel) "دست " به بررسي عبارات ساخته شده با اين عضو در شاه نامه ، خسرو و شيرين و غزليات شمس و بيان تفاوت ها و شباهت هاي آنان در امر مفهوم سازي بپردازد و دريابد که شيوه ي مفهوم پردازي آن ها تا چه حد تحت تأثير فرهنگ و سنن زمان خود بوده است .
در ايران نيز پژوهش هايي مختلف در آثار ادبي و زباني در چهارچوب زبان شناسي شناختي و بر اساس نظريات "ليکاف و جانسون " انجام گرفته که برخي از آن ها عبارتند از: "واکاوي الگوهاي نظام مند استعاري و صورت هاي بلاغي " (فصل نامه بلاغت و نقد بلاغي ، سال دوم ، بهار و تابستان ١٣٩٥، شماره ي اول ) مقاله اي از توفيقي ، تسنيمي و علوي مقدم است .