چکیده:
خداوند مبدأ آفرینش، علیم، قادر و بینهایت است. نفس الهی دو اراده تکوینی و تشریعی دارد؛ حاصل اراده تکوینی، خلق و حاصل اراده تشریعی، حکم است. هر یک از دو اراده به معنایی متعلق میگیرد، معنای متعلق حکم به جهت قانونمندی اشیاء و افعال انسان تعیینکننده است که خداوند چه چیزی را متعلق حکم وضعی و چه فعلی را متعلق حکم تکلیفی قرار داده است. حکم وضعی، بیان اوضاع اعتباری اشیاء از دیدگاه قانونمندی الهی میکند و حکم تکلیفی، به ترخیص فعلها و ترک فعلهای انسان مکلف یا الزام و رجحان آنها میپردازد اما همه احکام وضعی و تکلیفی که از اراده تشریعی نشأت میگیرد به معنایی تعلق میگیرد که این معنا به چهار صورت تصور میشود: اول؛ آنکه معنای لغوی باشد که به لغت و زبان هر قوم و جامعهای اختصاص دارد؛ دوم؛ معنای اصطلاحی عرفی است که علاوه بر معنای لغوی آن را عرف وضع میکند، سوم؛ معنای اصطلاحی عرفی است که شارع آن را تغییر میدهد، چهارم؛ معنای اصطلاحی شرعی است که شارع آن را انشاء و ایجاد میکند. رابطه معانی در تصور، تباین است و هیچ معنایی معنای دیگری را برنمیتابد
God is the source of creation, the All-Knowing, the All-Powerful. The divine soul has two creational and legislative wills; the result of the creational will is creation, and the result of the legislative will is judgment. Each of the two wills has a meaning; the meaning of the sentence is determined by the lawfulness of the objects and actions of man, and what God has made of the status quo and what the present has assigned to the obligatory sentence. The state sentence expresses the credit status of things from the point of view of divine law, and the obligatory sentence deals with the clearance of actions and the abandonment of human actions or their obligation and preference, but all situational rules and duties arising from the legislative will are meaningfully suspended. Four forms are considered: first, it is a lexical meaning that is assigned to the word and language of each ethnic group and community; It changes, fourthly, it is a religious term that the sharichr(chr(chr('39')39chr('39'))39chr(chr('39')39chr('39')))ah creates and creates. The relation of meanings in imagination is contrast, and no meaning implies another meaning
خلاصه ماشینی:
حکم وضعي، بيان اوضاع اعتباري اشياء از ديدگاه قانونمندي الهي ميکند و حکم تکليفي، به ترخيص فعل ها و ترک فعل هاي انسان مکلف يا الزام و رجحان آن ها ميپردازد اما همۀ احکام وضعي و تکليفي که از ارادٔە تشريعي نشئت ميگيرد به معنايي تعلق ميگيرد که اين معنا به چهار صورت تصور ميشود: اول ؛ آنکه معناي لغوي باشد که به لغت و زبان هر قوم و جامعه اي اختصاص دارد.
مبناي ارادٔە تشريعي او براي حکم دادن علم بينهايت نفس ربوبي به خوبيها، بديها، زشتيها و زيباييهاست که هيچ اشتباه و نقصي در آن راه ندارد و اين معرفت بدون نقص الهي موجب ميشود تا براي انسان به عنوان مخلوق ، احکام وضعي و تکليفي را بر پايۀ مصالح و مفاسد فردي و اجتماعي او اعتبار کند تا تضمين کنندٔە عدالت و سعادت انسان در جهان دنيا و آخرت باشد؛ بنابراين ارادٔە تشريعي يا همان احکام الهي بدون مبناي عالمانه و حکيمانه نيست بلکه به طور کامل مبتني بر سنجش مصالح و مفاسد براي انسان است ، اما انسان از چنين مصالح و مفاسدي براي خود آگاه نيست و بر همين اساس به طور مثال اکثريت بشر نوشيدن خمر را ميپذيرند ولي شارع اسلام به هيچ وجه آن را مجاز و حلال نميشمرد يا اينکه خواندن نماز بر بسياري از اشخاص سخت و سنگين است ، در حاليکه خداوند متعال خواندن آن را واجب کرده و آن را تضمين کنندٔە اجتناب انسان از فحشا و منکر قرار داده است ؛ بنابراين معاني که متعلق احکام وضعي و تکليفي با ابراز گزاره هاي خبري يا انشايي قرار گرفته بر پايۀ معيارهاي دقيق الهي به منظور ضمانت عدالت ، سعادت بشر، صيانت از ظلم و شقاوت او اعتبار شده ؛ چراکه اصل نفس انسان حسب نص تصريح شده در قرآن به فجور و تقوا الهام شده است ١ و از جهت خلقت نفس ، انسان آميخته اي از کرامت تقوا و شرارت فجور است .