چکیده:
هدف این مقاله بررسی وضعیت استعمارستیزی و مخالفت با دخالت بیگانگان و
قدرتهای خارجی در فاصله زمانی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا پیروزی انقلاب
اسلامی ۱۳۵۷ در فضای سیاسی و گفتمانی ایران است. پرسش این پژوهش ناظر به این
مساله است که آیا اساسا اقبالی نسبت به استعمارستیزی در بین گفتمانهای فعال آن دوره
وجود داشته است؟ آیا استعمارستیزی مقولهای است که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
مورد عنایت گروهها و گفتمانهای سیاسی قرار داشته و یا آنکه نشانه گفتمانی مزبور در
این دوره غایب بوده و صرفا برساخته منازعات سیاسی پس از انقلاب میباشد؟ این مقاله»
با بررسی گفتمانهای سیاسی مهم این دوره» به ارزیابی نسبت آنان با مفهوم
استعمارستیزی میپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ریشه استعمارستیزی را در
اپران» نه پس از تحولات مقاطع ابتدایی انقلاب اسلامی» پلکه باید متعاقب مداخحلات امریکا
و سایر قدرتهای استعماری وقت جستجو کرد؛ مداخلاتی که خحصوصا با وقوع کودتای
۸ مرداد در کشور وارد مرحله مهمی گردیده و به تدریج بر عمق آن افزوده شد. برای انجام این پژوهش از نظریه گفتمان لاکلاو و موفه، و از روش پژوهش توصیفی - تحلیلی، براساس مطالعه اسنادی - کتابخانهای، استفاده شده است.
This article examines the status of Anti-Colonialism and opposition to interference and influence of foreigners and foreign powers during the coup d'etat at 1953 to the victory of the Islamic Revolution at 1979 in the political and discoursive space in Iran, and what has Anti-Colonialism been like in this time period and have there been any fortuity for it at all? In other words, is Anti-Colonialism an issue that has been favored by political groups and discourses before the victory of the Islamic Revolution, or it a discoursive sign that was absent during this period and merely constituted after the political conflicts in the post-Islamic revolution? This article, searching the important political discourses in this period, examines their relation to the concept of Anti-Colonialism.