چکیده:
از اواسط قرن چهارم هجری باقدرت گرفتن فاطمیان در مصر و گسترش دامنۀ نفوذ آنها در شام، نحوه تعامل با امپراطوری بیزانس به مسئلهای جدی در مناسبات خارجی خلفای فاطمی تبدیل شد. براین اساس، پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی، تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که منازعات و تعاملات خلافت فاطمیان مصر با دولت بیزانس در حوزه شام در قرون چهارم و پنجم (ه-ق) چگونه و متاثر از چه عواملی بوده است؟ نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که فاطمیان پس از استقرار در مصر و در راستای اهدافی چون گسترش قلمرو خود و مقابله با توسعهطلبیهای بیزانس، بر سرزمین شام مسلط شدند. در سراسر سالهای غلبه فاطمیان بر این منطقه، آنان موفق شدند تا با سیاستی که مبتنی بر گفتگو و جنگ بود به مبارزه با جاهطلبیهای بیزانس بپردازند. این دوگانۀ تعامل و تقابل، فاطمیان را در موقعیتی قرار داد تا با استفاده از توانمندیهای خود در عرصههای نظامی و دیپلماسی، ضمن مهار سیاستهای توسعهطلبانۀ دولت بیزانس، به کسب مشروعیت سیاسی و توسعه قلمرو خود بپردازند. ازاینرو راهبرد اساسی فاطمیان دراینباره، بر دو محور تعامل یا تنازع و در راستای حفظ مرزها، دفاع از سرزمینهای اسلامی و تثبیت اقتدار خویش بر سرزمین شام استوار بود.
From the middle of the fourth century AH, with the rise of the Fatimid caliphate in Egypt and the expansion of their influence in the Levant, how to interact with the Byzantine Empire became a serious issue in the foreign relations of the Fatimid caliphs. Accordingly, the problem of the present study, which is explained by descriptive and analytical methods, is the study of conflicts and interactions between the Fatimid caliphate of Egypt and the Byzantine government in the Levant in the fourth and fifth centuries AH. The results of this study show that the domination on the Levant enabled the Fatimids to prevent the Byzantine government from invading their territory by observing and controlling the maritime borders. At the same time, they could use the issue of jihad to gain political legitimacy and expand their territory. Thus, throughout their years of domination of the Levant, the Fatimids succeeded in countering the expansionist policies of the Byzantine Empire in the Islamic lands in various ways. Hence, the foreign policy strategy of the Fatimids against the Byzantines and in the throughout their caliphate, based on the defense of Islamic lands (jihad) and the establishment of their authority over the Levant, was based on two axes of interaction or conflict.
خلاصه ماشینی:
در تحلیل دلایل دیگر شکست سیاستهای فاطمیان در دمشق در عصر ابنفلاح باید گفت هنگامیکه قرامطه به گسترش نفوذ خود در شام پرداختند، ابنفلاح خطر حضور آنان را جدی نگرفت و همین موضوع باعث گردید تا در روز پنجشنبه ششم ذیالقعده سال 360 ه.
زیمیسکس دریافت که خطر دولت فاطمی به واسطه افزایش نفوذ روزافزونش در شام به مراتب بیشتر از عباسیان است؛ از این رو امپراطور بیزانس تلاش کرد تا با استفاده از اختلاف و نزاع بین فاطمیان و قرامطه در شام، از این موضوع به عنوان فرصتی برای تهاجم و تسلط بر این منطقه استفاده کند.
امپراطور بیزانس در ادامه فتوحات خود با حرکت به سمت مناطق شمالی موفق به تسلط بر شهرهای بیروت و صیدا گردید؛ اما به واسطه همکاری ناوگان دریایی فاطمیان با مردم طرابلس، موفق به فتح این شهر نشد و دستور بازگشت سپاه روم به انطاکیه را صادر و خود به قسطنطنیه بازگشت.
العزیز ضمن پاسخ مثبت به این درخواست شروطی را برای انعقاد عهدنامه صلح مطرح کرد که ازجمله آنها میتوان به لغو محدودیتهای تجاری منعقده از سوی امپراطوری بیزانس علیه خلافت فاطمی، آزادی تمامی اسرای مسلمان از زندانهای رومیان و اقامه خطبه در مسجد جامع قسطنطنیه به نام العزیز بهجای خلیفه عباسی اشاره نمود.
بدین ترتیب با تلاشهای برجوان و در پی مکاتبات وی با امپراطور بیزانس مقدمات انعقاد عهدنامه صلح بین دو طرف فراهم گردید (ابناثیر،1967: 9/122؛ سرور، 1957: 242)؛ اما در همین زمان که گفتگوهای صلح در جریان بود قیصر روم تصمیم گرفت تا یکبار دیگر شانس خود را برای مقابله با فاطمیان در میدان جنگ امتحان کند.