چکیده:
در چالشهای مربوط به دموکراسی نوین در دوران معاصر، قضاوت فردی یا قضاوت جمعی در محاکم قضایی در سرلوحهی نظریههای مربوط به توسعهی عدالت جای دارد. در سدهی پنجم پیش از میلاد، در یونان باستان، محاکم قضایی مبتنی بر هییت منصفه، پدید آمد و یونانیان، آن را یک رکن مهم از دمکراسی آتنی به شمار میآوردند. نگارنده در این مقاله، ضمن بررسی بخشهایی از آثار ادبی جهان و ایران، به ویژه با نگاهی به آثار آریستوفان، کهن ترین کمدی نویس تاریخ که در همان دورهی معروف به پیدایی دمکراسی در آتن میزیست، بر آن است تا بین قضاوت در محاکم قضایی بر پایهی یک قاضی منفرد و یا بر مبنای هییت منصفه، مقایسهای به عمل آورد و با استناد به شواهدی از آثار ادبی، به طرح این پرسش بپردازد که آیا در کار دادرسی اساسا باید به رای فرد متکی بود یا به خرد جمعی؟ کمدیهای آریستوفان، کهنترین کمدینویس یونان و جهان، به واکاوی کاستیها و کژتابیهای محاکمات در دادگاههای آتن میپردازد. ژان راسین نویسندهی فرانسوی قرن هفدهم نیز با تاثیرپذیری از آریستوفان، انتقادی طنزآمیز از دادگاه ها و قضات کرده است. در نمونههای قابل اشاره در آثار ادبی ایران، شیوههای قضاوت پادشاهان یا کسانی که به عنوان «قاضیالقضات» منصوب می شدند و یا قاضیان ولایات، بازتاب یافته است، که غالبا در قالب طنز، به انتقاد از روش قاضی در صدور حکم پرداخته اند. روش قضاوت چه در غرب و چه در ایران همواره مورد توجه ادیبان بوده است. این مقاله بر آن است که پس از بررسی نمونه های مورد اشاره و استخراج انتقادهای ادبا در طول تاریخ نسبت به فقدان عدالت در امر قضا، به این بحث بپردازد که کدام شیوهی داوری در محاکم قضایی به عدالت نزدیکتر است و با کدام شیوه، حق شهروندی برای طرفین دعوی، به گونهای کاملتر مراعات می گردد.
خلاصه ماشینی:
نگارنـده در ايـن مقالـه ، ضـمن بررسـي بخش هايي از آثار ادبي جهان و ايران ، به ويژه بـا نگـاهي بـه آثـار آريـستوفان ، کهن ترين کمدي نويس تاريخ که در همان دوره ي معروف به پيدايي دمکراسـي در آتن مي زيست ، بر آن است تا بين قضاوت در محاکم قضايي بر پايه ي يـک قاضي منفرد و يا بر مبناي هيئت منصفه ، مقايسه اي به عمل آورد و با استناد بـه شواهدي از آثار ادبي ، به طرح اين پرسش بپردازد که آيا در کار دادرسي اساسا بايد به رأي فرد متکي بود يا به خرد جمعي ؟ کمدي هاي آريستوفان ، کهن تـرين کمدي نويس يونان و جهان ، به واکاوي کاستي ها و کژتـابي هـاي محاکمـات در دادگاه هاي آتن مي پردازد.
در ادبيات فارسي نيـز در متـوني همچـون قابوسـنامه ، سياسـت نامـه بوستان ، گلستان ، چهار مقاله ، و يا در ديوان هاي شاعراني همچون ناصرخـسرو، سـنايي ، عطار و مولانا به قاضيان رشوه خوار و وجود بي عدالتي در محکمه ي آنـان اشـاره شـده است ؛ اما واقعيت اين است که ادبيات سرزمين ما، شالوده ي امر قـضاوت و روشـمندي کار قضات را به چالش نکشيده است و راهکاري براي دگرگوني وضع موجود، جهـت استيفاي حقوق انساني ارائه نکرده اسـت ؛ بلکـه درد را همچـون بيرقـي در کـل تـاريخ برافراشته است تا انديشمندان و اصلاحگران کيفيت زندگي بـشري ، بـدان نظـر کننـد و درماني متناسب با شأن آدمي برايش بيابند.