چکیده:
برخلاف نبردهای پارسیان و یونانیان در دورۀ داریوش و خشایارشا، گزارش نبردها در دورههای سپسین (اردشیر یکم، داریوش دوم، اردشیر دوم) با روایاتی آشفته، فرعی و پراکنده در منابع یونانی به یادگار ماندهاند. پس از برقراری صلح موسوم به «کالیاس» در سال 449 پ.م. میان پارس و آتن، تاریخنگاری آتنی توجه خود را از هخامنشیان برگرداند و معطوف به رقیب یونانیاش اسپارت کرد. به این ترتیب، تا شصت سال بعد، یعنی تا زمان صلح موسوم به «آنتالکیداس» (صلح شاه) با یک بیتوجهی عمدی نسبت به حضور پیگیرانۀ هخامنشیان در جبهههای غربی و دخالتهای آن دولت در امور جهان یونانی مواجهایم. منابعِ متأخر تاریخی نیز رخدادهای این دوره را از دریچۀ چشم تبلیغاتی سدۀ چهارم پیش از میلاد آتن که مقتضیات و محدودیتهای خاص خود را داشت، نگریستهاند و پژوهشهای جدید نیز اگرچه تلاش درخوری در نور افشاندن به نکات تاریک و مبهم این دوره داشتهاند، تقریباً همه از زاویهای یونانشناسانه و اکثراً یونانمحورانه به کشاکش پارس و قدرتهای یونانی نگاه کردهاند. پرسش اصلی این پژوهش دربارۀ تداوم نفوذ دولت هخامنشیان در ایونیه و غرب آسیای صغیر در دورۀ پس از جنگ پلوپونزی تا صلح 387 پ.م است. بر پایۀ این پژوهش، به نظر میرسد برخلاف آنچه که بسیار گفته شده است، این پیروزیها صرفاً با طلا و رشوه و تنها با تحمیل صلح شاه بهدست نیامده بود و هخامنشیان با ترکیبی از جنگ و دیپلماسی در طول دههها به این موفقیت نائل شدند.
Unlike the war between the Achaemenids and the Greeks during the reign of Darius and Xerxes, the accounts on the war of the later periods (Ardashir I, Darius II, Ardashir II) is remembered with secondary scattered narratives in Greek sources. After the so-called Callias Peace in 449 BCE between Persia and Athens, Athenian historians turned their attention away from the Persians and turned to their home rival Sparta. Thus, in the next 60 years, until the so-called Antalcidas' Peace (or King's Peace), one confronts a deliberate disregard for the Persian presence on the Western fronts and its interference in Greek affairs. Recent historical sources have also looked at the events of this period through the Athenian eyes of the 4th Century BC, which had its own necessities and limitations. Modern scholarship, although diligent in shedding light on the dark and obscure points of this period, almost remained Hellenocentrist. In this study, the influence of the Persian state in Ionia and western Asia Minor after the Peloponnesian War and the intervention of the Great King in Greek affairs are reassessed. We also reconsider the military and diplomatic victory of Persia over Athens and Sparta, and what is called Persian victory through the gold and bribes at the early fourth century.
خلاصه ماشینی:
واژه های کلیدی : جنگ های ایـران و یونـان ، اردشـیر دوم ، تیـسافرنس ، آگـسیلائوس ، جنگ پلوپونزی مقدمه با فتح ایونیه در زمان کورش بزرگ در دهۀ ٥٤٠ پیش از میلاد، پهنه ای از تاریخ به وسعت بیش از دویست سال شکل گرفت که در آن دولت هخامنشی از یک سـو و دولـت شـهرهای یونـان غربی از سوی دیگر، به رقابت بر سر این سرزمین ثروتمند و ژئوپولتیک پرداختند تـا اینکـه در نهایت اسکندر مقدونی که همزمان به عمر شاهنـشاهی پارسـی و دولـت شـهرهای آزاد یونـان اروپایی پایان داده بود، این رقابت را به فرجام خود رساند.
این سیاست او نه برای اهدافی کوتاه مدت و گذرا چون بحران آمورخس بود و نه چنان که کلان روایت غربی گفته است برای نزدیکی ایدئولوژیک بـا اسـپارت غیردموکراتیـک و دشـمنی ایـدئولوژیک بـا آتـن دموکراتیک !٤ تیسافرنس می دانست که اسپارت ناوگان دریایی نیرومند ندارد و چنانچه با کمک پارس به چنین توانی برسد، آنگاه یکه تازی آتن در دریاهای غرب قلمرو هخامنشی ، جای خود را به توازن قوا میان دو دولت متخاصم یونانی می دهد که باعث می شود پارس به میانجی گـری بپردازد و از موضعی بالاتر هم نفوذ خود را بر آسیای صغیر، قبرس و مصر تضمین کنـد و هـم حتی در امور یونان اروپایی ، داور جنگ بی پایان دولت شهرها باشد.
با توجه به ادامۀ راهبـرد تیـسافرنس (ادامـۀ جنگ فرسایشی )، اسپارت در سال بعد تلاش کرد این بار بدون پارس به یک صـلح جـامع در یونان در شهر خود دست یابد (٢٧٨ :١٩٦٦ ,Bruce)، اما دور از چـشم اسـپارت دسـت پنهـان پارسی از آستین دیگر دولت های یونانی درآمد و ندای مخالفت با صـلح اسـپارتی در نشـست ١.