چکیده:
علامه طباطبایی ازجمله اندیشمندان و متفکران برجسته ای است که توجه خاصی به بحث حکومت در فلسفه سیاسی خود داشته است. مقاله حاضر درصدد است با بررسی و تحلیل فلسفه سیاسی علامه طباطبایی، تبیینی از جایگاه حکومت در فلسفه سیاسی وی ارائه نماید. برای این منظور از روش توصیفی- تحلیلی و آثار این متفکر اسلامی به این بحث پرداخته خواهد شد. یافته های تحقیق حاضر بیانگر آن است که در فلسفه سیاسی علامه طباطبایی، انسان موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی انسان به برپایی حکومت میانجامد. بدین ترتیب، مباحث فلسفه سیاسی علامه طباطبایی از انسانشناسی آغاز، و به جهت اجتماعی بودن انسان و تشکیل اجتماع انسانی به مباحث حکومت منتهی میشود.
العلامه الطباطبايی من المفکرین البارزین ولدیه توجهه الخاص فی بحث الحکومه فی فلسفته السیاسیه. تهتم هذه المقاله ببحث وتحلیل الفلسفه السیاسیه للعلامه الطباطبايی، من اجل تبیین مکانه الحکومه فی فلسفته السیاسیه. ولهذا فقد اعتمدت المنهج الوصفی والتحلیلی واعمال هذه المفکر الاسلامی ومولفاته فی سبیل انجاز هذا الامر. تظهر المعطیات التی توصلت الیها هذه المقاله ان الانسان فی الفلسفه السیاسیه للعلامه الطباطبايی، یمثل کیانا اجتماعیا وحیاته الاجتماعیه تفضی الی اقامه الحکومه. وهکذا فان مباحث الفلسفه السیاسیه للعلامه الطباطبايی تبدا بمعرفه الانسان، وتنتهی بمباحث الحکومه انطلاقا من التوجه الاجتماعی للانسان وتشکیل المجتمع البشری.
Allameh Tabatabai is one of the prominent scholars and thinkers
who has paid special attention to the discussion of government in
his political philosophy. The present article seeks to present an
explanation of the position of government in his political
philosophy by examining and analyzing the political philosophy of
Allameh Tabatabai. For this purpose, using the descriptiveanalytical
method, the works of this Islamic thinker have been
studied. The findings of the present study indicate that in
Allameh`s political philosophy, man is a social being and human
social life leads to the establishment of government. Thus, the
discussions of Allameh Tabatabai's political philosophy begin with
anthropology, and lead to the discussions of government due to the
social nature of man and the formation of human society.
خلاصه ماشینی:
برخي از محققان بر اين باورند كه با توجه به موقعيت فلسفه در دوران ما كه بايد از افكاري كه در صد سال اخير پيدا شده که بهعنوان انديشه سياسي مطرح ميشود؛ زيرا اين افكار از مبناي فلسفي يا محتواي فلسفي چنداني برخوردار نيستند و يا اصلاً با فلسفه ميانهاي ندارند، براساس اين اگر فلسفه سياسي در يكصد سال اخير، مصداقي داشته باشد، بدونترديد، مصداقش فلسفه سياسي طباطبايي است، چراكه وي در درجه اول، يك فيلسوف مسلم است كه در سنت فلسفي اسلامي ـ ايراني فلسفهورزي ميكند؛ ازاينرو، وقتي موضوعات سياسي را مورد توجه قرار ميدهد، در آنجا نيز فلسفهورزي كرده و با روش عقلي فلسفي، موضوعات سياسي را تحليل و بررسي ميكند.
چنانكه مقام معظم رهبري در باب تعريف فلسفه سياسي بر اين باور است كه: فلسفه سياسي بايد براي همه مسائل زندگي مردم، تكليفي معيّن كند و وارد حوزه عملي شود؛ يعني نظام اجتماعي، نظام سياسي، وضع حكومت و كيفيت تعامل مردم با يكديگر را تعيين كند؛ كمااينكه خود توحيد بهعنوان يك مبناي فلسفي و انديشه، داراي امتداد اجتماعي و سياسي است.
علامه طباطبايي در مقاله ولايت و زعامت در اسلام، مسئله ضرورت تشكيل دولت و حكومت اسلامي را از حيث فلسفه اجتماعي اسلام و با استناد به آيه فطرت، مورد بحث و بررسي قرار داده است.
3. مباني حكومت انسانشناسي علت بحث از انسانشناسي بهعنوان يكي از مباني ورود به بحث از حكومت در فلسفه سياسي علامه طباطبايي به اين دليل است كه در مباحث علامه، بحث اجتماع انساني مطرح است و تا زماني كه بحث انسان و انسانشناسي مطرح نشود، نميتوان وارد بحث اجتماعي و فرمانروايي شد.