چکیده:
یکی از مسائل مهم فقهی - حقوقی تبیین موضوع ادله لاحرج است، زیرا این ادله ظاهر در نفی مشقت، که عمدتاً مرتبط با حوزه تکالیف است میباشد، در حالی که تمام تکالیف به نحوی برای مکلف مشقت دارند. لذا قابل بررسی است آیا مشقت اجرایی تکالیف منتفی شده ، بر این فرض، وجوب انجام اکثر تکالیف شرعی به استناد وجود مشقت در اجرای آن منتفی میشود یا مشقت تصوری مکلف ، نفی شده،چون قبل از هر وظیفهای غالباً انجام آن دشوارتر از واقعیت برای مکلف وانمود میشود. دراین فرض ادله لاحرج، ناظر بر مشقت واقعی اجرای وظیفه نیست بلکه مشقت ذهنی را نفی میکند. دراین مقاله ضمن بررسی دیدگاههای فقهی مراد از نفیحرج و اشکالات آن، ثابت شدکه مراد از نفیحرج ، مشقت ذهنی است. درنتیجه. ادله عام لا حرج، ناظر بر مشقت واقعی اجرای وظیفه نیست بلکه مشقت وهمی را نفی میکند تا مکلف به انجام وظیفه تحریض گردد.
One of the important jurisprudential-legal issues is the explanation of the intention of the legislator of the function of the no-hardship rule, because this principle is appearing in the absence of difficulty associated with the domain of religious duties, while performing any duty is somehow difficult for religiously competent person. Therefore, it should be seen whether the executive hardness of the duties is eliminated. In such a case, due to its negating role, the obligation of performing most of religious duties or the illusory hardship of the competent person at the time of performing the duty is eliminated. So, it functions as a guide for both the jurist and the competent person and as an encouraging element for the competent person. While analyzing the views related to no-hardship rule and its problems, this article proves that by removing hardship it means removing illusory hardship. As a result, no-hardship rule plays the role of a guide for the jurist to deduce legal laws as well as the role of a guide and an encouraging element for the competent person.
خلاصه ماشینی:
٣. مشقت متوسط با توجه به عدم امکان نفي مشقت اجرايي تکاليف بعضي مشـقت را از حيـث تـوان اجرايـي مکلف به فوق طاقت و حد وسط کمتر از توان بشري و بالاتر از حد آسايش تقسيم کرده انـد و معتقدند ادلۀ لاحرج ناظر بر اين مرتبه از مشقت است که در لسان دليـل بـه عبـاراتي ماننـد سنگيني، تنگنايي و مشقت تعبير شده اسـت (مراغـي، ١٤١٧ق ، ج ١: ٢٨٥).
٣. مشقت ذهني نظريۀ ديگر مراد شارع از نفي حرج را مشقت ذهني دانسته است ، زيـرا از عنـوان تکليـف ، مشقت به ذهن متبادر ميشود، بنابراين ، اگر مراد از لاحرج ، مشقت اجرايي باشد، لازمـۀ آن انتفاي تمام احکام تکليفي يا وضعي است که سختي دارد و با دو اشـکال اساسـي عقلـي و نقلي مواجه است : از حيث عقلي با هدف شـريعت ناسـازگار اسـت ، يعنـي اگـر هـدف از رعايت احکام رستگاري بشر باشد، شرط اصلي آن مخالفت با هواي نفس است که در آيـۀ ٤٣ سؤەه فرقان و ٢٣ سورٔە جاثيه ، پيروي از آن ، به خداگزيني يا هواپرستي تعبيـر شـده و نيز زهد به دنياست که حب دنيوي به عنوان مثال در آيۀ ٤ سورٔە فاطر، در رديف شيطان کـه دشمن قسم خوردٔە انسان است ، هشدار داده شده است .
اين ديدگاه نيز گواه بر ايـن اسـت کـه ادلۀ لاحرج ، متعرض حرج اجرايي نيست ، بلکه متعرض حرج توهمي است که شـيطان يـا نفس براي انصراف مکلف از اجراي تکليف يا کند شدن سرعت در ذهن او ايجاد ميکنـد.