چکیده:
در این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی به استنتاج و بررسی اصول سازگاری در اخلاق از منظر نهجالبلاغه پرداخته شده است. سازگاری، شرط لازم و بهزعم برخی شرط لازم و کافی صدق و موجه بودن دیدگاههای اخلاقی است و احراز آن در درون ساحتهای وجودی و نیز در نسبت هر یک از آنها با یکدیگر، نخستین ملاک و سنجه ارزشیابی درباره عقلانیت آنها میباشد. در نهجالبلاغه برخی از این اصول به صراحت و برخی دیگر به اشاره مورد استدلال قرار گرفته است. تبیین و تحلیل این اصول در نهجالبلاغه از سویی صدق، موجه بودن و انسجام درونی دیدگاه امام را روشن میسازد و از سوی دیگر راه را برای تربیت و انسانسازی هموار مینماید، زیرا بدون بررسی سازگاری حالات درونی و بیرونی آدمی، تشخیص نقاط ضعف و نیز بیماریها و تعارضات اخلاقی و پیشنهاد درمان مناسب برای آنها، دشوار و بلکه غیرممکن خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
زيرا انسان در عين آنكه از قواي گوناگون دروني و بيروني برخوردار است و قلمروهاي وجودي باور، احساس، اراده، كردار و گفتار او از يكديگر قابل تشخيص هستند اما اين تعدد به وحدت و يگانگي او آسيبي نميزند، بلكه انسان در عين وحدت همه آن قوا را در بر ميگيرد: «النفس في وحدتها كل القوي» (سبزواري، 1369: 5 / 181) شرط وحدت انسان آن است كه ميان قواي ادراكي، احساسي، ارادي و نيز كردار و گفتار او سازگاري و توافق باشد.
خداوند رحمت كند كسي را كه همت خويش را مصروف انجام يك امر قرار دهد (ديلمي، 1412: 1 / 34) به تعبير نهجالبلاغه: «وَ تَخَلَّي مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً» (خطبه / 87) كسب خوشيهاي دنيوي با سعادت در آخرت سازگار نيست و بنابراين تنها يكي از اين دو را ميتوان بهعنوان مطلوب و هدف زندگي انتخاب نمود: «إِنَّ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ، فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا» (حكمت / 103) بدينسان شرط سازگاري درخواستها آن است كه دو امري كه با يكديگر سازگاري ندارند مورد خواست و گزينش ما قرار نگيرند.
نمونه بارز ناسازگاري آن است كه نفس آدمي اهداف، آرزوها و خواستههايي داشته باشد كه نسبت به آنها تنها ظن و گمان دارد: «تَغْلِبُهُ نَفْسُهُ عَلَي مَا يظُنُّ، وَ لَا يغْلِبُهَا عَلَي مَا يسْتَيقِنُ» (حكمت / 150) نشانه صدق ايمان و باور داشتن، اعتماد و توكل و تسليم بودن در برابر اراده خداوند است (ابنابيالحديد، 1337: 18 / 359) مؤمني كه به قدرت غير خدا توكل و اعتماد بيشتري دارد ميان باور و خواست او سازگاري وجود ندارد: «لَا يصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّي يكونَ بِمَا فِي يدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يدِه» (حكمت / 310) همچنين همراه نمودن علم و حلم نمونهاي از سازگاري شناخت و باور با اراده است: «يمزح العلم بالحلم» بدون بردباري و صبر در برابر مشكلات كه از مظاهر اراده است، انسان در باور به جايگاه خويش در هستي صادق و حقيقي نيست.