چکیده:
جنگ به عنوان رخدادی سرنوشت ساز، زندگی و زبان مردم یک جامعه را تا دهه ها بعد تحت تاثیر
قرار می دهد. برخی از پیامدهای جنگ بانتیجه آن (پیروزی یا شکست) در ارتباط است و برخی هم ناشی
از خود جنگ و استلزامات آن است. در مقاله حاضر، دو موضوع درباره دوره پس از جنگ، با نگاه به
جنگ ایران و عراق، مورد توجه و تاکید قرار گرفته است: اول، پدیده روزمره شدن مرگ که در صورت
تداوم و تعمیق می تواند به نهادینه شدن جایگاه مرگ در زندگی (مرگ اندیشی) منتهی شود و آثار خاص
خود را به همراه دارد؛ دوم، تقسیم بندی ناراضیان از منطق و روند حاکم بر زندگی در دوره صلح و
آرامش, به ویژه کسانی که می کوشند به نحوی آرمان ها و ارزش های دوره گذشته را احیا کنند.
خلاصه ماشینی:
در مقاله حاضر، دو موضوع درباره دوره پس از جنگ، با نگاه به جنگ ايران و عراق، مورد توجه و تأكيد قرار گرفته است: اول، پديده روزمره شدن مرگ كه در صورت تداوم و تعميق ميتواند به نهادينه شدن جايگاه مرگ در زندگي (مرگ انديشي) منتهي شود و آثار خاص خود را به همراه دارد؛ دوم، تقسيمبندي ناراضيان از منطق و روند حاكم بر زندگي در دوره صلح و آرامش، به ويژه كساني كه ميكوشند به نحوي آرمانها و ارزشهاي دوره گذشته را احيا كنند.
در طول جنگ، چنانكه قابل انتظار است، ابعاد گوناگون زندگي به سرعت تحت تأثير قرار ميگيرد و در نتيجه همه چيز معنا و مفهوم ديگري پيدا ميكند، بخشهاي خاصي از خاطرات، باورها و اسطورهها برجسته ميگردد و حتي رفتارهايي از انسانها بروز ميكند كه با شيوه حاكم بر زندگي در دوره صلح قابل مقايسه يا توضيح نيست.
اگر پيگيري منافع فردي و تلاش براي معاش معمولاً قويترين انگيزه افراد در دوره آرامش است، در دوران جنگ منطق ديگري بر رفتار اعضاي جامعه حاكم ميشود و اولويتهاي زندگي، به طور طبيعي، تغيير ميكند.
ويژگيهاي مذكور را اين گونه ميتوان جمعبندي و بيان كرد كه در زمان جنگ، جامعه به وضعيت وارد ميشود چراكه احساس ميكند تماميت آن از سوي در خطر قرار گرفته است.
در چنين شرايطي، افراد جامعه از جمله سربازان و داوطلبان زمان جنگ به دو گروه تقسيم ميشوند: عدهاي كه به اين وضعيت عادت ميكنند و تلاش خود را براي پيشرفت بيشتر متمركز مينمايند، و كساني كه به هر دليلي از اين وضعيت رضايتي ندارند و خواهان تغييراتي در مناسبات تازه پديدار شده هستند.