چکیده:
برای هر علمی فارغ از موضوعات و مسائلی که در آن مطرح میشود، اهداف و غایاتی نیز متصور است. علم اقتصاد اسلامی نیز به عنوان یک علم نوپا از این قاعدهی فراگیر مستثنا نیست. برخی از صاحبنظران عرصهی اقتصاد اسلامی برای آن، غایاتی را به تصویر کشیدهاند اما تاکنون تحقیقی در مورد غایت و کارکردهای اقتصاد اسلامی در قرآن با تأکید بر آراء علامه طباطبایی انجام نشده است. لذا در این مقاله با انجام جستجوی اجتهادی و مفهومی در منظومهی تفسیری المیزان و سایر کتب و آثار ایشان و نیز سایر آثار متفکرین اسلامی، به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که غایت و کارکردهای اقتصاد اسلامی در قرآن و از منظر علامه طباطبایی چیست؟ یافتههای تحقیق نشان میدهد؛ اولاً با توجه به نظرات علامه در علوم اعتباری و علوم حقیقی، میتوان گفت علم اقتصاد اسلامی بهطور کامل بر هیچ یک از دو دسته بهطور کامل تطبیق نمینماید و با این دو رابطهی عموم و خصوص من وجه دارد. ثانیاً مستند به نظرات علامه میتوان غایتهای مدنظر علم اقتصاد اسلامی را در سه سطح غایت نهایی، واسطهای و مقدماتی ترسیم کرد و کارکرد نیز عبارت است از اهداف واسطهای که ابزاری برای رسیدن به اهداف نهایی به شمار میرود و در سطحی عینی و ملموستر میباشد که در واقع همان تبیین، توصیف و پیشبینی وضعیت موجود (نظیر نظریهی استخدام و نظریهی اصالت جامعه)، وضعیت مطلوب (اقتصاد مبتنی بر عدالت، توزیع عادلانه ثروت، توأم با رشد، امنیت و به دور از فساد، بهرهمندی همگان)، آسیبشناسی وضعیت موجود و تحلیل چرایی آن و پیشبینی آینده (سنتهای اقتصادی در قرآن) و نیز راههای تغییر از موجود به مطلوب (استفاده از شرع در کنار عقل؛ استفاده توأمان از ظرفیت اخلاق، فقه و حکومت) است.
For any science, apart from the issues and subjects that arise, there are goals and ultimates. Islamic economics is not excluded from this inclusive principle as a new science. Some of the experts in the field of Islamic economics have shown their goals, but so far no research has been done on the ultimate goals and functions of Islamic economics in the Qurchr('39')an, with emphasis on the views of Allamah Tabatabai. Therefore, in this article, by searching for ijtihdi and conceptual in the commentary system of Al-Mizan and other books and his works, as well as other works of Islamic thinkers, we seek to answer the question of what is the purpose and functions of Islamic economics in the Qurchr('39')an and from the perspective of Allama Tabatabai? Findings of the research show that, firstly, considering the views of Allamah in credit and real sciences, it can be said that Islamic economics does not fully fit into any of the two categories, and it is with these two generality and peculiarity in some respect. Secondly, the documentary on Allamehchr('39')s views can draw the attention of Islamic economics to the three ultimates of the final, intermediate, and preliminary levels, and the function is the intermediate goals which are the means to achieve the ultimate goals and are at the same level of objectivity and solidity, which is in fact the explanation, description and anticipation of the present situation (such as the theory of employment and the theory of the originality of society), the desirable situation (the economy of justice, the fair distribution of wealth, combined with growth, security and corruption, Beneficence of all), the pathology of the status quo and its analysis, and the prediction of the future (economic traditions in the Quran), as well as the ways of changing from the existing to the desirable (use of sharichr('39')a with reason, the simultaneous use of ethical capacity, jurisprudence and government).
خلاصه ماشینی:
ثانيا مستند به نظرات علامه مي توان غايت هاي مدنظر علم اقتصـاد اسـلامي را در سـه سـطح غايـت نهايي ، واسطه اي و مقدماتي ترسيم کرد و کارکرد نيز عبارت است از اهداف واسطه اي که ابزاري بـراي رسـيدن بـه اهداف نهايي به شمار مـي رود و در سـطحي عينـي و ملمـوس تر مي باشـد کـه در واقـع همـان تبيـين ، توصـيف و پي ي نيبش وضعيت موجود (نظير نظريه ي استخدام ونظريه ي اصالت جامعه )، وضعيت مطلوب (اقتصـاد مبتنـي بـر عدالت ، توزيع عادلانه ثروت ، توأم با رشد، امنيت و بـه دور از فسـاد، بهره منـدي همگـان )، آسيب شناسـي وضـعيت موجود و تحليل چرايي آن و پيش ي نيب نده (سنت هاي اقتصـادي در قـرآن ) و نيـز راه هـاي تغييـر از موجـود بـه مطلوب (استفاده از شرع در کنار عقل ؛ استفاده توأمان از ظرفيت اخلاق ، فقه و حکومت ) است .