چکیده:
معرفت شناسی یکی از ابعاد مبانی فلسفی است، وقتی صحبت از مبانی فلسفی م یکنیم، سه بعد هستی و معرفت و ارزش موردتوجه قرار م یگیرد. چند ضرورت برای بحث هستی، آدمی و معرفت م یتوان در نظر گرفت. نخست تاثیر و تاثر (متقابل) مبانی فلسفی و روش های پژوهش را برای ما آشکار م یسازد. همان طور که روش ها تا حدی بر اساس مبانی تعیّن می پذیرند و شکل م یگیرند، بر همین سیاق ازآنجای یکه روش ها نقطه برخورد با جهانند، می توانند باعث شوند در مبانی تجدیدنظر شود و آ نها را دگرگون کند. دوم، ارزیابی انسجام رویکردها، و سوم استنتاج رو ش های جدید پژوهش است. شناخت مبانی ما را در راستای ایجاد روش های جدید یاری می نماید.
خلاصه ماشینی:
اين شبيه رويکرد پارادايمي خواهد بود که بگوييم هر ديدگاه فلسفي ، متمايز از ديگر ديدگاه ها، براي خود پارادايم خاصي است و در دامنه خود، نسبت به روش هايي که داخل آن قرار ميگيرند تعين بخش است و درعين حال ، نسبت قياس ناپذيري ٦ بين پارادايم ها وجود دارد.
اگر گفته مي شود که در »فلسفه واحـدي « از روش هاي مختلف استفاده ميکنند، آيا اين بدان معناست که اين فلسفه موردنظ ر به واقع واحد است يا روايت هاي مختلفي از آن فلسفه وجود دارد؟ در مثال مذکور، آيا ابن رشد و سهروردي را به نحو يکسان فيلسوفان اسلامي ناميدن ، حاکي از آن است که آن ها در مقام مباني فلسفي اختلافي ندارند؟ و اگر دارند چرا نبايد اختلاف در روش هاي آن ها را در اين اختلاف فلسفي رديابي کرد؟ اما در باب مخالفت هاي بنيادين فيلسوفان نوعمل گرا باوجود و تأثير مباني فلسفي بر روش هاي پژوهش چه مي توان گفت ؟ تا جايي مي توان با سخن کواين و رورتـي موافقت نمود و آن تا بدين جاست که فلسفه ازاين جهت »اولـي « نيست که بتواند به صورت يک جانبه و از پيش ، تکليف روش هاي پژوهش علمي را مشخص کند بلکه بايد يک جهت »اخري « نيز داشته باشد و در انتظ ار دگرگوني توسط بازخوردهاي فعاليت علمي دانشمندان بماند.
Recognizing targets: Wittgenstein’s exploration of a new kind of foundationalism in On Certainty.
The geometrical method in Spinoza’s Ethics.
New York: Columbia University Press.
New York: Oxford University Press.