چکیده:
بررسی میراث فلاحتی دورۀ اسلامی با تمرکز بر دو موضوع خاک و شیوههای بارورسازی آن و ردیابی و مقایسۀ آن با ریشههای کلاسیک یونانی و رومی، نمودار تلاش دانشوران و علمای کشاورزی اسلامی برای تکمیل و تنوعبخشی در حوزۀ «علوم خاک» است. چه در کنار تکرار بخش بزرگی از آثار متقدمان، نگاشتههای فلاحتی دورۀ اسلامی در این سرفصلها، حاوی دادههایی جدید مرکب از توضیحات استقرائی و نظری، به همراه تجارب زراعی و مشاهدات شخصی است. چندان که این بخش را میتوان یکی از مهمترین محورهای نوآوری متون فلاحتی دورۀ اسلامی قلمداد کرد. از آن میان رسالههای تدوین شده در اندلس و بهطور مشخص آثار ابن بصال و ابن عوام زمینهساز تعریف معیارهای جدیدی برای تشخیص کیفیت و مرغوبیت خاک و معرفی دستهبندیهای جدیدی از آن گردید. به طوری که دستهبندی دهگانۀ مرسوم در متون رومی برای انواع خاکها، به دستکم 25 نوع ارتقاء یافت. در گام بعدی این معیارها در ایران و در فلاحتنامههای فارسی با رویکردی کاملاً بدیع و اجتهادی و ناظر به کاربرد عملی آنها تدوین و ارائه شد. با این حال این تلقیهای متفاوت ابتر بود و در قلمرو جهان اسلام و حتی در غرب لاتین پیگیری نشد و حتی برای پژوهشگران امروزی تاریخ علم دورۀ اسلامی نیز ناشناخته باقی مانده است. بررسی تطور متون فلاحتی با تمرکز بر این موضوع جزئی و ردیابی دلایل احتمالی تغییرات آن هدف این مقاله است.
The study of agronomy heritage of the Islamic period, focusing on the two issues of soil and the methods of soil fertilization and tracing it to find classical Greek and Roman roots, illuminates the efforts of Islamic agricultural scholars to promote and diversify the pedology. In addition to repeating a large part of the earlier works, the Filaha texts in those chapters contain new data consisting of inductive and theoretical explanations, along with agricultural experiences and personal observations. As that field can be considered one of the most important aspects of innovation in the Filaha texts of Islamic period. Among them, the treatises compiled in Al-Andalus and specifically the works of Ibn Bassal and Ibn al-ʿAwwam paved the way for defining new criteria for determining soil quality and the introduction of new categories of it. So that the decuple common classifications in Roman texts for different types of soils were upgraded to at least 25 types. In the next step, these criteria were developed and presented in Iran in Persian agronomy with a completely innovative approach and focused on their practical application. However, these different interpretations were incomplete and were not followed in the Islamic world and even in the Latin West, and even for contemporary researchers of the history of Islamic science remains unknown. The purpose of this article is to study the evolution of agricultural texts by focusing on that minor issue and to trace the possible reasons for its changes.
خلاصه ماشینی:
تا آنجا که شناخت خاک را ضروريترين دانش يک کشاورز بلکه ؛ »اکبر ارکان علم المنابت و أجلها قدرا« (ابن وحشيه ، ١٩٩٣، ٣٠٧ و ٩١٤) و اول مرتبه دانش فلاحت قلمداد کرده و کسي را که در آن سررشته اي ندارد به طور مطلق جاهل خوانده اند(ابن عوام اشبيلي، ١۴٣٣، ٣٢١١) از اين رو بخش قابل توجهي از محتواي رساله هاي فلاحتي به صورت فصل مستقل خاک يا ذيل عناوين و مطالب ديگر، بدان اختصاص يافته است .
ابن وحشيه طعم آب و خاک مرغوب را کاملا شيرين و گوارا ميداند و در مقابل طعم مرکب از تلخي و تندي را نشانه فرط خشکي و گرماي طبع يک خاک دانسته و آن را بدترين نوع زمين براي کشت معرفي کرده است (همان ، ٣٠٨) در ميان طعم ها عمده توجه او به شوري زمين ، بزرگترين مشکل کشاورزي در سرزمين بين النهرين و شيوه هاي تشخيص و اصلاح آن معطوف شده است .
٩ ابن بصال از متقدم ترين دانشوران فلاحتي اندلس است که باب دوم کتاب خود را به دسته بندي منظم انواع خاک و زمين ، طبع و خواص آن ها، محصول مناسب و موافق جهت کشت در آن ها، و نحوه اصلاح و باروري هر يک از اين زمين هاي کشاورزي اختصاص داده است .